
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۰۱۵
۱
فقر را در خواب دیدم دوش من
گشتم از خوبی او بیهوش من
۲
از جمال و از کمال لطف فقر
تا سحرگه بودهام مدهوش من
۳
فقر را دیدم مثال کان لعل
تا ز رنگش گشتم اطلس پوش من
۴
بس شنیدم های و هوی عاشقان
بس شنیدم بانگ نوشانوش من
۵
حلقهای دیدم همه سرمست فقر
حلقه او دیدم اندر گوش من
۶
بس بدیدم نقشها در نور فقر
بس بدیدم نقش جان در روش من
۷
از میان جان ما صد جوش خاست
چون بدیدم بحر را در جوش من
۸
صد هزاران نعره میزد آسمان
ای غلام همچنان چاووش من
تصاویر و صوت


نظرات
امید