
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۰۳۴
۱
ای دل ز شاه حوران یا قبله صبوران
کن شکر با شکوران تو فتنه را مشوران
۲
من مرد فتنه جویم من ترک این نگویم
من دست از او نشویم تو فتنه را مشوران
۳
سرخیل بیدلانم استاد منبلانم
من عاشق فلانم تو فتنه را مشوران
۴
از من مپرس چونم میبین که غرق خونم
این هم نهام فزونم تو فتنه را مشوران
۵
من رستمم و روحم طوفان قوم نوحم
سرمست آن صبوحم تو فتنه را مشوران
۶
تو نقش را نخوانی زیرا در این جهانی
تا این قدر بدانی تو فتنه را مشوران
تصاویر و صوت


نظرات
فرهاد