
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۰۵۰
۱
جانا بیار باده و بختم تمام کن
عیش مرا خجسته چو دارالسلام کن
۲
زهره کمین کنیزک بزم و شراب توست
دفع کسوف دل کن و مه را غلام کن
۳
همچون مسیح مایده از آسمان بیار
از نان و شوربا بشری را فطام کن
۴
مشتی فسرده را به دم گرم بشکفان
مشتی گدای را شه بااحتشام کن
۵
این روی پرگره را خندان و شاد کن
این عمر منقطع را عمری مدام کن
۶
ای شوق هر دماغ سر عاشقان بخار
وی ذوق هر مقام بر ما مقام کن
۷
آن خانه را که جام نباشد چو نیست نور
ما خانه ساختیم تو تدبیر جام کن
۸
ما را وظیفههاست ز لطف تو صد هزار
درمانده گشت دل که چه گوید کدام کن
۹
خاموش کن که دوست مجیب است بیسال
نظاره کرم کن و ترک کلام کن
تصاویر و صوت


نظرات
زیبا روز
زیبا روز