
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۰۶۱
۱
بوسه بده خویش را ای صنم سیمتن
ای به خطا تو مجوی خویشتن اندر ختن
۲
گر به بر اندرکشی سیمبری چون تو کو ؟
بوسه جان بایدت بر دهن خویش زن
۳
بهر جمال تو است جندره حوریان
عکس رخ خوب توست خوبی هر مرد و زن
۴
پرده خوبی تو شقه زلف تو است
ور نه برون تافتی نور تو ای خوش ذقن
۵
آمد نقاش تن سوی بتان ضمیر
دست و دلش درشکست باز بماندش دهن
۶
این قفس پرنگار پرده مرغ دل است
دل تو بنشناختی از قفس دلشکن
۷
پرده برانداخت دل از گل آدم چنانک
سجده درآمد ملک گشت به دل مفتتن
۸
واسطه برخاستی گر نفسی تُرک عشق
پیش نشستی به لطف کای چلپی کیمسن ؟
۹
چشم شدی غیببین گر نظر شمس دین
مفخر تبریزیان بر تو شدی غمزهزن
تصاویر و صوت


نظرات
رسته
بابک
مست