مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۰۶۶

۱

باز برآمد ز کوه خسرو شیرین من

باز مرا یاد کرد جان و دل و دین من

۲

سوره یاسین بسی خواندم از عشق و ذوق

زان که مرا خوانده بود سوره یاسین من

۳

عقل همه عاقلان خیره شود چون رسد

لیلی و مجنون من ویسه و رامین من

۴

در حسد افتاده‌ایم دل به جفا داده‌ایم

جنگ که می‌افکند یار سخن‌چین من

۵

او نگذارد که خلق صلح کنند و وفا

تازه کند دم به دم کین تو و کین من

۶

گوید کای عاشقان رحم میارید هیچ

در کُشش همدگر از پی آیین من

۷

یا رب و آمین بسی کردم و جستم امان

آه که می‌نشنود یارب و آمین من

۸

گوید تو کار خویش می‌کن و من کار خویش

این بُده‌ست از ازل یاسه پیشین من

۹

کار من آن کت زنم کار تو افغان گری

عید منم طبل تو سخره تکوین من

۱۰

بنده این زاریم عاشق بیماریم

کاو نرود آن زمان از سر بالین من

۱۱

راست رود سوی شه جان و دلم همچو رخ

گرچه کند کژروی طبع چو فرزین من

۱۲

درگذر از تنگ من ای من من ننگ من

دیده شدی آن من گر نبدی این من

۱۳

بس کن ای شهسوار کز حجب گفت تو

نقد عجب می‌برد دزد ز خرجین من

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1135
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 765
عندلیب :

نظرات

user_image
روح اله
۱۳۹۲/۱۲/۱۱ - ۱۰:۵۷:۴۷
عقل همه عاقلان "خیره" شود چون رسد
user_image
ابراهیم ازبک
۱۴۰۰/۰۲/۰۸ - ۰۷:۵۴:۰۸
سخن' مرا' بشنوید 'Ebrahim Shirzady-چندی پیش مات آیه ای از سوره 36 ی س ، بودم و چون در خارج از شهر در محل کارخود بودم و چند روز به این آیه فکر میکردم . «و جاء من اقصی المدینة رجل یسعی قال یقوم اتبعوا المرسلین» و در یکی از روزها آن آیه را نا خود آگاه خواندم دقایقی بعد به موبایل خود سر زدم دوستی نیز دقیقا در این موضوع پستی را در یک گروه اجتماعی به اشتراک گذاشته بود که چنین است:@Rayyan‹ # ﺗﺄﻣﻠﯽ _ ﺩﺭ _ ﺁﻳﺎﺕﻗﺮﺁﻥ ﻛﺮﻳﻢ ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻗﺼﻪ ﺷﻬﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺳﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﮔﺴﻴﻞ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺣﻮﺍﺷﻰ ﺷﻬﺮ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ :ﻭ ﺟَﺎﺀَ ﻣِﻦْ ﺃَﻗْﺼَﻰ ﺍﻟْﻤَﺪِﻳﻨَﺔِ ﺭَﺟُﻞٌ ﻳَﺴْﻌَﻰٰ ﻗَﺎﻝَ ﻳَﺎ ﻗَﻮْﻡِ ﺍﺗَّﺒِﻌُﻮﺍ ﺍﻟْﻤُﺮْﺳَﻠِﻴﻦَ ‏[ # ﻳﺲ : 20 ‏]: ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺗﺮﻳﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﯼ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﺑﻴﺎﻣﺪ ، ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﻗﻮﻡ ﻣﻦ ! ﺍﺯ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﮔﺎﻥ ‏( ﺧﺪﺍ ‏) ﭘﻴﺮﻭﯼ ﻛﻨﻴﺪ .ﻧﮑﺘﻪ ﺍﻭﻝ : ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻭ ﺍﻫﺘﻤﺎﻡ ﻭﯾﮋﻩ ﺑﻪ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺷﻬﺮ ‏( ﺩﻭﺭﺗﺮﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﺷﻬﺮ ‏) ﺑﺎ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺁﻥ ﺑﺮ ﻓﺎﻋﻞ . ‏( ﺭﺟﻞٌ ‏)ﻣﺮﮐﺰ ﺷﻬﺮ ﮐﻪ ﻋﻤﻮﻣﺎ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺒﺰ ﺍﻫﻞ ﺯﺭ ﻭ ﺯﻭﺭ ﺍﺳﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﮑﺬﯾﺐ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻬﺮ - ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺮﮐﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻧﯿﺴﺖ - ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﯾﺎﺭﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺑﺮﻣﯽ ﺧﯿﺰﺩ .ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺯ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﺪﻥ ﺍﺳﻢ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﺍﻣﺘﻨﺎﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﻮﺿﻊ ﮔﯿﺮﯼ ﺟﺎﻧﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﻧﻘﻼﺑﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺫﮐﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺁﻥ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻭ ﺫﺍﮐﺮﻩ ﺟﻬﺎﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ....ﺣﺎﺷﯿﻪ ﻧﺸﯿﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ، ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ ﻧﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ .... ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻣﻮﺿﻊ ﮔﯿﺮﯾﻬﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻰ ﭘﺎﻳﺪ ... ﺍﻣﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻣﻮﻣﻦ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﻣﻮﺿﻌﯽ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺳﺎﺯ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ›- با خود گفتم این ممکن نیست ! و گفتم سبحان الله پروردگارا چه نزدیک است .در همان روز چون رادیو را نیز روشن کردم و گوش فرا دادم کارشناس برنامه رادیویی نیز در این مورد شروع به صحبت کرد که‹ مردی از دور دست شهر آمد و گفت ای مردم از این رسولان پیروی کنید یا قوم اتبعوا المرسلین...›سبحان الله