
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۰۷۱
۱
هر چه کنی تو کرده من دان
هر چه کند تن کرده بود جان
۲
چشم منی تو گوش منی تو
این دو بگفتم باقی میدان
۳
گر به جهان آن گنج نبودی
بهر چه بودی خانه ویران
۴
گنج طلب کن ای پدر من
دست بجنبان دست بجنبان
۵
بوی خوش او رهبر ما شد
تا گل و ریحان تا گل و ریحان
۶
ذره به ذره مشتریندت
گوهر خود را هین مده ارزان
۷
موش درآید گربه درآید
گر بگشایی تو سر انبان
۸
عشق چو باشد کم نشود جان
دور مبادا سایه جانان
۹
باقی این را هم تو بگویی
ای مه مه رو زهره تابان
تصاویر و صوت


نظرات