مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۰۷۳

۱

دلا تو شهد منه در دهان رنجوران

حدیث چشم مگو با جماعت کوران

۲

اگر چه از رگ گردن به بنده نزدیک است

خدای دور بود از بر خدادوران

۳

درون خویش بپرداز تا برون آیند

ز پرده‌ها به تجلی چو ماه مستوران

۴

اگر چه گم شوی از خویش و از جهان این جا

برون خویش و جهان گشته‌ای ز مشهوران

۵

اگر تو ماه وصالی نشان بده از وصل

ز ساعد و بر سیمین و چهره حوران

۶

وگر چو زر ز فراقی کجاست داغ فراق

چنین فسرده بود سکه‌های مهجوران

۷

چو نیست عشق تو را بندگی به جا می‌آر

که حق فرونهلد مزدهای مزدوران

۸

بدانک عشق خدا خاتم سلیمانی است

کجاست دخل سلیمان و مکسب موران

۹

لباس فکرت و اندیشه‌ها برون انداز

که آفتاب نتابد مگر که بر عوران

۱۰

پناه گیر تو در زلف شمس تبریزی

که مشک بارد تا وارهی ز کافوران

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1138
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 767
عندلیب :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
علیرضا
۱۳۹۸/۰۴/۱۸ - ۰۹:۵۶:۵۱
مولانا چقدر زیبا نکات رو بیان کرده، بعضی ها چهارتا کتاب خوندن و فقط از اون کتابها برای هر مسئله ای راه حل دارن و وقتی باهاشون بحث میکنی بی هیچ نتیجه ای آدم رو به دیوانگی میکشونن.انگار مغزشون با همون مطالب پوسیده قفل شده،حدیث چشم مگو با جماعت کوراناگر چه از رگ گردن به بنده نزدیکتر استخدای دور بود از بر خدادوران...لباس فکرت و اندیشه‌ها برون اندازکه آفتاب نتابد مگر که بر عوران
user_image
ژوان زرگار
۱۴۰۳/۰۶/۱۴ - ۰۸:۴۰:۲۷
سلام چه زیبا که قرن ها قبل از نیچه مولانا اشاره کرده به تفکر راجع به باور ها. نیچه میگه:  به تمام مقدسات خود یک بار به دیده شر بنگرید و دوباره تامل کنید. و مولانا: لباس فکرت و اندیشه‌ها برون انداز که آفتاب نتابد مگر که بر عوران این همان دی استراکچر و ری استراکچر پیشنهادی نیچه است.