مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۰۸۹

۱

تنت زین جهان است و دل زان جهان

هوا یار این و خدا یار آن

۲

دل تو غریب و غم او غریب

نیند از زمین و نه از آسمان

۳

اگر یار جانی و یار خرد

رسیدی بیار و ببردی تو جان

۴

وگر یار جسمی و یار هوا

تو با این دو ماندی در این خاکدان

۵

مگر ناگهان آن عنایت رسد

که ای من غلام چنان ناگهان

۶

که یک جذب حق به ز صد کوشش است

نشان‌ها چه باشد بر بی‌نشان

۷

نشان چون کف و بی‌نشان بحر دان

نشان چون بیان بی‌نشان چون عیان

۸

ز خورشید یک جو چو ظاهر شود

بروبد ز گردون ره کهکشان

۹

خمش کن خمش کن که در خامشی است

هزاران زبان و هزاران بیان

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1148
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 773
عندلیب :

نظرات

user_image
ر.غ
۱۳۹۶/۰۴/۲۸ - ۰۳:۵۱:۲۸
سلام. لطفا در مصراع دوم بیت سوم اصلاح شود: رسیدی به یار
user_image
فضه
۱۳۹۶/۰۵/۲۶ - ۰۱:۱۹:۵۹
با سلام اون بیتی که یار جانی و یار خرد دارد خرد را چگونه بخانیم و چه معنی می دهد؟
user_image
بابک چندم
۱۳۹۶/۰۵/۲۶ - ۰۷:۲۳:۵۵
@ فضه،خِرَد>>> عقلبخانیم؟ >>>بخوانیم
user_image
بابک چندم
۱۳۹۶/۰۵/۲۶ - ۰۷:۲۹:۳۳
و البته اون >>> آن
user_image
فضه
۱۳۹۶/۰۵/۲۷ - ۰۲:۰۴:۴۰
@بابکاگر یار خرد یار عقل باشد در مصرع معنی نمی دهد وزنش هم خوب نمی شود ولی اگر خرد به فتح خ و سکون راء وبه معنای گل باشد شاید استعاره ای از جسم باشد.
user_image
بابک چندم
۱۳۹۶/۰۵/۲۷ - ۱۱:۱۰:۵۹
فضه جان،دو مصراع نخست این بیت و بیت بعد را ببین و قیاس کن، جان با جسم در تضاد است و هوا (یعنی هوا و هوس>>>بی خردی) که در تضاد با خِرَد است.در مصراع نخست بیت آغازین نیز تضاد را می بینی.در مصراع دوم بیت مورد نظر شما، "ببردی تو جان" دو معنا می دهد:یکی آنکه تو بَرنده جان شدی (پیروز شدی، جان را یافتی)، و دیگری آنکه تو جان را گرفتی (مانند "تو جانم را گرفتی"، یعنی جان را کُشتی)...در این غزل او از تضاد یعنی دوگانگی می گوید، و سپس از وحدت یا یگانگی ...
user_image
فضه
۱۳۹۶/۰۵/۲۷ - ۱۴:۳۰:۳۹
@بابک چندم ممنونم تحلیل قشنگی ارائه دادید من جان ببردن تعبیر قشنگی هم به معنای پیروز شدن و هم معنای مرگ می توان گرفت چون از دید اسلام لحظه مرگ لحظه پیروزی و لقاءالله است
user_image
محسن جهان
۱۴۰۱/۰۸/۲۷ - ۰۲:۵۵:۲۹
تفسیر ابیات ۱، ۳ و ۴ فوق: انسان دارای دو بعد جسم و جان است، مولانا در همین رابطه خطاب به انسان می‌گوید: تن و جسم تو از جنس این جهان خاکی بوده و روح و دلت متعلق به جهان دیگری است. و لذا هوا و هوس دنیوی با جسم تو همراه است و روح و جان تو در تسلط خدای یکتا می‌باشد.  حال به سبب اختیاری که به تو عطا شده، اگر کشش و تمایلت به سمت آن روح و خرد الهی است، بدان که در نهایت به آن جبروت اعلا نائل شده و جانت از این قفس مادی آزاد گردیده است. و چنانچه با این جسم خاکی و تمایلات نفسانی آن همنشین و یار هستی، بطور حتم در این خاکدان ذهن و دنیای محدود باقی خواهی ماند.