
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۰۹۰
۱
به پیش آر سغراق گلگون من
ندانم که بادهست یا خون من
۲
نجاتی است جان را ز غرقاب غم
چو کشتی نوحی به جیحون من
۳
مرا خوش بشوید ز آب و ز گل
رساند به اصل و به عرجون من
۴
در اجزای من خوش درآمیخته
به خویشی چو موسی و هارون من
۵
زهی آب حیوان زهی آتشی
که جمعند هر دو به کانون من
۶
چو نایم ببوسد چو دفم زند
چه خوش چنگ درزد به قانون من
۷
برو باقی از ساقی من بجوی
کز او یافت شیرینی افسون من
تصاویر و صوت


نظرات