
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۰۹۶
۱
گر تنگ بدی این سینه من
روشن نشدی آیینه من
۲
ای خار گلی از روضه من
دوزخ تبشی از کینه من
۳
خورشید جهان دارد اثری
از کر و فر دوشینه من
۴
آن کوه احد پشمین شدهست
از رشک من و پشمینه من
۵
چون جوز کهن اشکسته شوی
گر نوش کنی لوزینه من
۶
از بهر دل این شیشه دلان
باشد بر که در چینه من
۷
از بهر چنین جمعیت جان
هر روز بود آدینه من
۸
تا تازه شود پژمرده من
تا مرد شود عنینه من
تصاویر و صوت


نظرات