مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۱۰۵

۱

ساقی من خیزد بی‌گفت من

آرد آن باده وافر ثمن

۲

حاجت نبود که بگویم بیار

بشنود آواز دلم بی‌دهن

۳

هست تقاضاگر او لطف او

و آن کرم بی‌حد و خلق حسن

۴

ماه برآید تو مگویش برآ

بر تو زند نور مگویش بزن

۵

ای به گه بزم بهین عیش و نوش

وی به گه رزم مهین صف شکن

۶

از پی هر گمره نیکو دلیل

وز پی محبوس چه‌ای خوش رسن

۷

عالم همچون شب و تو همچو ماه

تو مثل شمعی و جان‌ها لگن

۸

جان مثل ذره بود بی‌قرار

با تو شود ساکن نعم السکن

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1157
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 779
عندلیب :

نظرات