
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۱۰۶
۱
مست رسید آن بت بیباک من
دردکش و دلخوش و چالاک من
۲
گفت به من بنگر و دلشاد شو
هیچ به خود منگر غمناک من
۳
ز آب و گل این دیده تو پرگل است
پاک کنش در نظر پاک من
۴
دست بزد خرقه من چاک کرد
گفت مزن بخیه بر این چاک من
۵
روی چو بر خاک نهادم بگفت
پاک مکن روی خود از خاک من
۶
ای منت آورده منت میبرم
ز آنک منم شیر و تو شیشاک من
۷
نفت زدم در تو و میسوز خوش
لیک سیه مینکند زاک من
تصاویر و صوت


نظرات