
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۱۱۷
۱
پیشتر آ ای صنم شنگ من
ای صنم همدل و همرنگ من
۲
شیوه گری بین که دلم تنگ شد
تا تو بگوییش که دلتنگ من
۳
جنگ کنم با دل خود چون عوان
تا تو بگویی سره سرهنگ من
۴
چند بپرسی که رخت زرد چیست
از غم تو ای بت گلرنگ من
۵
دوش به زهره همه شب میرسید
زاری این قالب چون چنگ من
۶
جان مرا از تن من بازخر
تا برهد جان من از ننگ من
۷
ای شده از لطف لب لعل تو
صیرفی زر دل چون سنگ من
۸
صلح بده جان مرا و مرا
کز جهت توست همه جنگ من
۹
پای من از باد روانتر شود
گر تو بگویی که بیا لنگ من
۱۰
زان شدهام بسته آونگ تو
کز تو شود چون شکر آونگ من
۱۱
ای تو ز من فارغ و من زار زار
اه چه شوم چون کنی آهنگ من
۱۲
زنگی غم بر در شادی روم
روم مرا بازخر از زنگ من
۱۳
بیگهی و دوری ره باک نیست
نیم قدم شد ز تو فرسنگ من
۱۴
پیری من گشته به از کودکی
تازه شده روی پرآژنگ من
۱۵
خامش کن چون خمشان دنگ باش
تات بگوید خمش و دنگ من
تصاویر و صوت


نظرات
سپهر
پاسخم را پیش اساتید مدرسه، که بهترین مدرسه ی متوسطه شهر نیز بود، نیافتم. گذشت تا روز مبارکی که یکی از بستگان فاضل نیشابوری کتاب بسیار وزین و موجز "در عشق زنده بودن" تالیف استاد والامقام و صاحب نام محمدرضا شفیعی کدکنی را به من شناساند. کتابی بود مختصر، مختصر شرحی بر تعدادی محدود از غزل های دیوان شمس به همراه مقدمه ای استادانه پیرامون سبک شناسی مولوی. حقا که نوشدارویی بود پیش از مرگ سهراب و به واسطه ی این مختصر و مبارک کتاب بود که سرانجام با اسباب بزرگی و ماندگاری اش آنچنان آشنا شدم که دیگر دلم رضا می داد دوشادوش حافظ و سعدی و فردوسی و خیام ببینمش. اهل فن می دانند به علت نبود تصحیح و انشاهای دفتری در اشعار مولوی به سیاق معاصرین و متاخرین و متقدمینش، دیوانش از دیدگاه فنی شعری یکدست نیست. اگرچه ایده ها همان است و مطالب و هیجانات و شورها همان، ولی صرفا از منظر شعری دیوانی ست پر فراز و فرود، فراز و فرودی که در دیوان همگان، حتی به قول استاد روان شاد مجتبی مینوی در دیوان نره شیرانی چون حافظ و سعدی نیز قابل مشاهده است و در دیوان مولوی هم صرفا به اسبابی که اشاره شد و نشد مشهود تر است. با وجود این، شعر حاضر از بهترین و روان ترین و شیرین ترین اشعار اوست، شعری که در آون شور فکری با فن شعری در هم آمیخته و اثری کم نظیر به بار آورده است، اثری که حتی به دل منی که اندیشه ای همسو با او ندارم هم می نشیند و به تحسین وامیداردم. نسبت به پیشینیان و همنسلانش، قاموسی پویا، گزینش آرایه ای انحصاری و شور های لفظی فراوان دارد که درکنار این وزن رقیق من میگویم به طرز کم نظیری حالات درونی مولوی شور گرفته از افکار الهی را، گیریم به بهانه ی صورتی مجازی، در تار و پودش میبینم. سخن دراز شد، از استادان پوزش ها می خواهم که شاگردانه من نیز مطلبی مطرح کردم، امیدوارم برای عزیزی راهگشا یا اقلا جالب بوده باشد.
ابراهیم ازبک
میــــرِ سلطان احمـــد
رضا از کرمان
رضا از کرمان
H Hj
غلامرضا زارع
بزرگمهر