مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۱۳۵

۱

ای شعشعه نور فلق در قبه مینای تو

پیمانه خون شفق پنگان خون پیمای تو

۲

ای میل‌ها در میل‌ها وی سیل‌ها در سیل‌ها

رقصان و غلطان آمده تا ساحل دریای تو

۳

با رفعت و آهنگ مه مه را فتد از سر کله

چون ماه رو بالا کند تا بنگرد بالای تو

۴

در هر صبوحی بلبلان افغان کنان چون بی‌دلان

بر پرده‌های واصلان در روضه خضرای تو

۵

ای جان‌ها دیدارجو دل‌ها همه دلدارجو

ای برگشاده چارجو در باغ باپهنای تو

۶

یک جو روان ماء معین یک جوی دیگر انگبین

یک جوی شیر تازه بین یک جو می حمرای تو

۷

تو مهلتم کی می‌دهی می بر سر می می‌دهی

کو سر که تا شرحی کنم از سرده صهبای تو

۸

من خود کی باشم آسمان در دور این رطل گران

یک دم نمی‌یابد امان از عشق و استسقای تو

۹

ای ماه سیمین منطقه با عشق داری سابقه

وی آسمان هم عاشقی پیداست در سیمای تو

۱۰

عشقی که آمد جفت دل شد بس ملول از گفت دل

ای دل خمش تا کی بود این جهد و استقصای تو

۱۱

دل گفت من نای ویم نالان ز دم‌های ویم

گفتم که نالان شو کنون جان بنده سودای تو

۱۲

انا فتحنا بابکم لا تهجروا اصحابکم

حمدا لعشق شامل بگرفته سر تا پای تو

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1199
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 791
عندلیب :

نظرات

user_image
زهیر
۱۴۰۲/۰۳/۱۰ - ۰۹:۰۶:۵۸
احتمالا این بیت اشاره به قسمتی از آیه ۱۵ سورۀ محمّد در قرآن کریم داره. ﴿فِیهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی﴾