مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۱۴۷

۱

چیست که هر دمی چنین می‌کشدم به سوی او

عنبر نی و مشک نی بوی وی است بوی او

۲

سلسله‌ای است بی‌بها دشمن جمله توبه‌ها

توبه شکست من کیم سنگ من و سبوی او

۳

توبه شکست او بسی توبه و این چنین کسی

پرده دری و دلبری خوی وی است خوی او

۴

توبه‌ی من برای او توبه‌شکن هوای او

توبه من گناه من سوخته پیش روی او

۵

شاخ و درخت عقل و جان نیست مگر به باغ او

آب حیات جاودان نیست مگر به جوی او

۶

عشق و نشاط گستری با می و رطلِ ساغری

می‌رسد از کنارها غلغل و های هوی او

۷

مرد که خودپسند شد همچو کدو بلند شد

تا نشود ز خود تهی پر نشود کدوی او

۸

سایه که باز می‌شود جمع و دراز می‌شود

هست ز آفتاب جان قوت جست و جوی او

۹

سایه وی است و نور او جمع وی است و دور او

نور ز عکس روی او سایه ز عکس موی او

۱۰

ای مه و آفتاب جان پرده دری مکن عیان

تا ز فلک فرودَرَد پرده‌ی هفت تویِ او

۱۱

چیست درون جَیب من جز تو و من حجاب من

ای من و تو فنا شده پیش بقای اویِ او

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1206
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 795
علی اسلامی مذهب :
عندلیب :

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۷/۰۹/۲۹ - ۱۷:۴۰:۳۷
غزل سماع از غزل‌های آسمانی که از او آمده است از دل هستی‌، هنگامی که جلال دین در اوج وصل و سرخوشی بوده استچنین غزل‌هایی‌ نشان زیبائی و اصالت کار او را نشان می‌‌دهد، یک پارچگی شاعر با وجودهر کسی‌ می‌‌تواند با این غزل سماع کند و به وجد در آید و به سوی او کشیده شود بی‌ آنکه بداند او کیست زیرا فقط کشیده شدن مهم استطلب در همه ما هست زیرا از ما می‌‌آید ولی عشق هنگامی پدید می‌‌آید که آنکه در طلبش هستیم ما را به سوی خود بکشد و کم کم مانند سیل ما را در ربایدآنکه از این سرنوشت می‌‌هراسد برای خود ارزش قائل است و خود را در برابر بزرگی او قرار می‌‌دهد و به توبه دست می‌‌یازد تا ارزش خود را افزایش دهد و طلب خود را بیشتر کند و منتظر پاداش می‌‌ماند در حالیکه ارزش‌ها از او می‌‌آید نه از ما اگر فکر کنیم از ما است خود را در زندان انداخته ایم و آزادی و رهایی را نمیتوانیم تجربه کنیم و به بزرگی راه نمی یابیم
user_image
مسعود
۱۳۹۸/۰۴/۱۱ - ۰۱:۳۶:۱۷
همایون عزیزاینطور که پیدا هست در طلب آزادی و رهایی و بزرگی هستیددوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت امدم نعره مزن .... هیچ مگو ،هیچ مگو ،هیچ مگو.