
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۱۴۸
۱
جان و سر تو ای پسر نیست کسی به پای تو
آینه بین به خود نگر کیست دگر ورای تو
۲
بوسه بده به روی خود راز بگو به گوش خود
هم تو ببین جمال خود هم تو بگو ثنای تو
۳
نیست مجاز راز تو نیست گزاف ناز تو
راز برای گوش تو ناز تو هم برای تو
۴
خیز ز پیشم ای خرد تا برهم ز نیک و بد
خیز دلا تو نیز هم تا نکنم سزای تو
۵
هم پدری و هم پسر هم تو نیی و هم شکر
کیست کسی بگو دگر کیست کسی به جای تو
۶
بسته لب تو برگشا چیست عقیق بیبها
کان عقیق هم تویی من چه دهم بهای تو
۷
سایه توست ای پسر هر چه برست ای پسر
سایه فکند ای پسر در دو جهان همای تو
تصاویر و صوت


نظرات
سعید
وفا
همایون
عیچکس ابن هیچکس