مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۱۵۲

۱

سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو

دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو به جان تو

۲

فتنه گر است نام تو پرشکر است دام تو

باطرب است جام تو بانمک است نان تو

۳

مرده اگر ببیندت فهم کند که سرخوشی

چند نهان کنی که می فاش کند نهان تو

۴

بوی کباب می‌زند از دل پرفغان من

بوی شراب می‌زند از دم و از فغان تو

۵

بهر خدا بیا بگو ور نه بهل مرا که تا

یک دو سخن به نایبی بردهم از زبان تو

۶

خوبی جمله شاهدان مات شد و کساد شد

چون بنمود ذره‌ای خوبی بی‌کران تو

۷

بازبدید چشم ما آنچ ندید چشم کس

بازرسید پیر ما بیخود و سرگران تو

۸

هر نفسی بگوییم عقل تو کو چه شد تو را

عقل نماند بنده را در غم و امتحان تو

۹

هر سحری چو ابر دی بارم اشک بر درت

پاک کنم به آستین اشک ز آستان تو

۱۰

مشرق و مغرب ار روم ور سوی آسمان شوم

نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو

۱۱

زاهد کشوری بدم صاحب منبری بدم

کرد قضا دل مرا عاشق و کف زنان تو

۱۲

از می این جهانیان حق خدا نخورده‌ام

سخت خراب می‌شوم خائفم از گمان تو

۱۳

صبر پرید از دلم عقل گریخت از سرم

تا به کجا کشد مرا مستی بی‌امان تو

۱۴

شیر سیاه عشق تو می‌کند استخوان من

نی تو ضمان من بدی پس چه شد این ضمان تو

۱۵

ای تبریز بازگو بهر خدا به شمس دین

کاین دو جهان حسد برد بر شرف جهان تو

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1209
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 797
محمد برزگر :
فاطمه زندی :
زهرا بهمنی :

نظرات

user_image
بهنام
۱۳۹۴/۰۸/۲۸ - ۱۰:۴۱:۲۲
از بعد وفات مولانا تا پایان جهان ،دنیا محبت کمتر،نور کمتر و عشق کمتری دریافت خواهد کرد...اگر محبت و عشق وخودشناسی در جامعه ی ما معنا و مسمایی دارد به خاطر آنست که او و کسانی چون او زمانی در زمین مازیسته اند.سلوک او معیارملموسی برای اخلاق در روزگار ماست. انگار به این جهان آمده بود تا "محک" بزند اخلاقمان را و ادعاهایمان را!... یادش جاودان.
user_image
منصور
۱۳۹۵/۰۶/۱۸ - ۰۳:۴۶:۰۴
به نظرم در عشق و محبت کمتر و بیشتر، کهتر و کلان تر نیست. هرچه هست عشق است.بلخی و غیر بلخی نیست.هر که مشتاق تر جانش فزونتر، هر که آگاه تر زیباتر.زمانی سخن از نعت یا لعن کسی یا چیزی به میان می آید که حقیقت پوشیده است، مستتر در کلام و ستایش است.ساختن اتوریته دوری از حقیقت است.
user_image
مەریوان عبدول
۱۳۹۵/۰۷/۲۰ - ۱۵:۳۹:۴۹
زۆر جوانە چاوی تۆ ئەو ڕووخسارە گوڵ بارینەی تۆدویشەو چیت خواردووە ئەی دڵ ڕاست بڵی بەگیانی تۆفیتنە گیڕە ناوی تۆ پڕ شەکرە داوی تۆبە تەرەبە پیکی تۆ بەتامە نانی تۆ مردوو ئەگەر بتبینی تیدەگا کە سەرخۆشیهەرچەندە بشاریتەوە مەی ئاشکرای دەکا ناخی تۆسخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تودوش چه خورده‌ای دلا راست بگو به جان توفتنه گر است نام تو پرشکر است دام توباگرب است جام تو بانمک است نان تومرده اگر ببیندت فهم کند که سرخوشیچند نهان کنی که می فاش کند نهان تومولانا: کلیات دیوان شمس، ج2، ل 807، غزل 2152.و: مەریوان عەبدول
user_image
حمید
۱۳۹۵/۰۸/۱۸ - ۲۰:۵۹:۰۲
شهرام ناظری این شعر رو در البوم "رقصانه" به صورت آوتز خوانده است
user_image
مهراد فانی
۱۳۹۷/۰۱/۱۴ - ۰۸:۲۵:۳۴
آقای شهرام ناظری تو آلبوم 《رقصانه》، ترانه 《غزل - عاشق و کف زنان》بسیار زیبا اجرا کردند این غزل را...
user_image
سیما
۱۳۹۷/۰۵/۰۸ - ۰۳:۳۹:۱۸
استاد شهرام ناظری این شعر رو به صورت آواز با همراهی سنتور حسین پرنیا در آلبوم «رقصانه» اجرا کردند.
user_image
نادر..
۱۳۹۷/۱۰/۲۳ - ۲۱:۰۱:۳۶
نیست نشان زندگیتا نرسد نشان تو..
user_image
Bi Chemer
۱۳۹۸/۰۶/۱۲ - ۰۸:۳۶:۵۶
به نظر 3 بیت مانده به آخرصبر گریخت از دلم، عقل پرید از سرم صحیح باشد.
user_image
میلاد
۱۳۹۸/۱۰/۰۳ - ۱۵:۵۷:۰۰
درود بر شمالطفا نام محسن چاوشی رو هم به لیست خوانندگان این شعر اضافه کنید قطعه زاهد از آلبوم بی نام (قمار باز)
user_image
میلاد
۱۳۹۸/۱۰/۰۹ - ۰۶:۴۳:۱۱
یکی از بهترین آهنگ های محسن چاوشی با این شعر زیبای مولاناست.آهنگ "زاهد"_آلبوم "قمارباز"_محسن چاوشی
user_image
اصغر
۱۳۹۸/۱۰/۱۹ - ۰۹:۲۷:۰۲
از دوستانی که مطالعه زیاد دارند، خواهشمندم توضیح دهند که مخاطب حضرت مولانا در اینجا چه کسی است؟
user_image
علی
۱۳۹۸/۱۰/۲۰ - ۱۵:۵۹:۴۴
مخاطب این شعر مولانا مثل شمس تبریزی است .همانگونه که که در بیت آخرشون فرمودن .
user_image
علیرضا
۱۳۹۹/۱۲/۲۸ - ۰۰:۲۶:۴۴
استاد ناظری این شعر را در آلبوم رقصانه با زیبایی هر چه تمامتر اجرا کرده اند .
user_image
ابوتراب. عبودی
۱۴۰۱/۱۱/۲۶ - ۱۴:۰۳:۳۴
باسلام و عرض ادب و ارادت محضر شما استادان فرهیخته و عزیزان جان.   ای نازنین دلدار ِ من ،عشقی؟ بگو،جانی؟ بگو وَندَر میان ِ جان و تن ،گـر جان ِ جانانـی  بگو دل ریش ریشم کرده ای،بی خود ز خویشم کرده ای گر بـر دل ِ مجروح ِ من ، دارو و درمانـی بگو ای یوسفِ کنعان ِ ما ، ای موسی ِ عمران ِ ما ای درد و  هم درمان ِ ما، عیسای دورانی بگو دردت به جانم ای پری، بایک نگه دل می بری لیکن نهانـی از نظـر ،  از ما گـریـزانــــی بگو ازهجر رویت  ای صنم،مجنون تر ازمجنون منم لیلای بـی همتای من ، آرامـه ی جانـــی بگو شمسُ الضُْحیٰ ای آفتاب، رخ از(عبودی)بر متاب بینا شد از تـو دیده ام، نور دوچشمانی بگو   با احترام،چاپ دوم دیوان ابوتراب عبودی      
user_image
علی محمد هاشمی
۱۴۰۳/۰۱/۱۲ - ۱۶:۳۳:۲۱
درک مفاهیم اشعار مولانا با درک مفهوم این شعر از مثنوی بسیار راحت تر است پنج حس ازبرون میسور اوپنج حس از درون مامور اوده حس است وهفت اندام دگرانچه در گفت ناید می شمر