مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۱۶۱

۱

اگر نه عاشق اویم چه می‌پویم به کوی او

وگر نه تشنه اویم چه می‌جویم به جوی او

۲

بر این مجنون چه می‌بندم مگر بر خویش می‌خندم

که او زنجیر نپذیرد مگر زنجیر موی او

۳

ببر عقلم ببر هوشم که چون پنبه‌ست در گوشم

چو گوشم رست از این پنبه درآید های هوی او

۴

همی‌گوید دل زارم که با خود عهدها دارم

نیاشامم شراب خوش مگر خون عدوی او

۵

دلم را می‌کند پرخون سرم را پرمی و افیون

دل من شد تغار او سر من شد کدوی او

۶

چه باشد ماه یا زهره چو او بگشود آن چهره

چه دارد قند یا حلوا ز شیرینی خوی او

۷

مرا گوید چرا زاری ز ذوق آن شکرباری

مرا گوید چرا زردی ز لاله ستان روی او

۸

مرا هر دم برانگیزی به سوی شمس تبریزی

بگو در گوش من ای دل چه می‌تازی به سوی او

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1214
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 800
عندلیب :

نظرات