مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۱۸۲

۱

به پیشت نام جان گویم زهی رو

حدیث گلستان گویم زهی رو

۲

تو این جا حاضر و شرمم نباشد

که از حسن بتان گویم زهی رو

۳

بهار و صد بهار از تو خجل شد

من افسانه خزان گویم زهی رو

۴

تو شاهنشاه صد جان و جهانی

من از جان و جهان گویم زهی رو

۵

حدیثت در دهان جان نگنجد

حدیثت از زبان گویم زهی رو

۶

جهان گم گشت و ماهت آشکارا

چنین مه را نهان گویم زهی رو

۷

همه عالم ز نورت لعل در لعل

به پیش تو ز کان گویم زهی رو

۸

ز تو دل‌ها پر از نور یقین است

یقین را از گمان گویم زهی رو

۹

چو خورشید جمالت بر زمین تافت

ز ماه و اختران گویم زهی رو

۱۰

چو لطف شمس تبریزی ز حد رفت

من از وی گر فغان گویم زهی رو

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1229
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 809
عندلیب :

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۷/۲۵ - ۱۴:۰۵:۱۲
به پیشت نام جان گویم؟!....
user_image
صوفیا
۱۳۹۷/۱۰/۱۲ - ۰۵:۲۰:۱۷
زهی رو یعنی چی؟
user_image
سید
۱۳۹۸/۰۴/۱۳ - ۱۵:۲۸:۴۴
عزیزی پرسیده بود زهی رو یعنی چه.ساده ی معنا یعنی به پیش تو از جان و نفس خود و عزیزانم بگویم !چقدر پر رو هستم.و مع هذا ...خواهش میکنم از دوستان این غزل رو حفظ کنند.هیچ جای مثنوی خالی از توحید و عدل و نبوت و امامت ومعاد نیست.اگر این کتاب حتی بالاتر از کتب تفسیر کلام الله رونق پیدا کرده از همین معناست.قبول شد سخنم تا تو قبولم کردی از این رو گفته شد.حاشا به کرم و وقت عزیزان که از چنین ابیاتی بی حفظ بگذرند.سالها در دل قبر خواهیم بود و ازین ابیات دریغ که مونس تنهاییه ما نباشند.
user_image
سید
۱۳۹۸/۰۴/۱۳ - ۱۵:۳۰:۵۱
زهی رو :کمال پر روییSmraha739@gmail.com