مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۱۹۷

۱

ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو

نقش‌هایی دیدم از گلزار تو گلزار تو

۲

کشته عشق توام ور ز آنک تو منکر شوی

خط‌هایی دارم از اقرار تو اقرار تو

۳

می‌گدازم می‌گدازم هر زمان همچون شکر

از شکرها رسته از گفتار تو گفتار تو

۴

شب همه خلقان بخفته چشم من بیدار و باز

همچو بخت و طالع بیدار تو بیدار تو

۵

چند گویی مر مرا کز کار چون کاهل شدی

راست گویی ای صنم از کار تو از کار تو

۶

ای طبیب عاشقان این جمله بیماریم

هست زان دو نرگس بیمار تو بیمار تو

۷

ای دم هشیاریم بی‌هوش هشیاری تو

ای دم بی‌هوشیم هشیار تو هشیار تو

۸

چشمه‌ها بر دل بجوشد هر دم از دریای تو

چشم دل پرک زن انوار تو انوار تو

۹

شمس تبریزی که عالم اندک اندک بود

از عطا و بخشش بسیار تو بسیار تو

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1238
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 814
عندلیب :

نظرات