
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۲۱۱
۱
ز من و تو شرری زاد در این دل ز چنان رو
که خطا بود از این رو و صواب است از آن رو
۲
ز همان رو که زد آتش ز همان رو کشد آتش
ز همان روی که مردم کندم زنده همان رو
۳
همه عشاق که مستند ز چه رو دیده ببستند
که بدانند که بیچشم توان دید به جان رو
۴
نبود روی از این سو همه پشت است از این سو
که نگنجید در این حد و نه در جان و مکان رو
۵
به یکی لحظه چریدند همه جانها و پریدند
که نباید که ز نقصان شود از چشم نهان رو
تصاویر و صوت


نظرات
همایون