
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۲۱۴
۱
خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو
به دو نقش و به دو صورت به یکی جان من و تو
۲
داد باغ و دم مرغان بدهد آب حیات
آن زمانی که درآییم به بستان من و تو
۳
اختران فلک آیند به نظاره ما
مه خود را بنماییم بدیشان من و تو
۴
من و تو بیمن و تو جمع شویم از سر ذوق
خوش و فارغ ز خرافات پریشان من و تو
۵
طوطیان فلکی جمله شکرخوار شوند
در مقامی که بخندیم بدان سان من و تو
۶
این عجبتر که من و تو به یکی کنج این جا
هم در این دم به عراقیم و خراسان من و تو
۷
به یکی نقش بر این خاک و بر آن نقش دگر
در بهشت ابدی و شکرستان من و تو
تصاویر و صوت


نظرات
Avid
ناشناس
یاسی
امین کیخا
حسن
حسن
محمد
حسن
حسن
امین کیخا
امین کیخا
سیما
حسن
حسن
ش
رضا. م
حافظ
مهتا
فاطمه
بانو
کسرا
الهه
علیرضا
وصال
امیر
محسن
مفقود الاثر
مفقود الاثر
وود زاک
خاموش
خاموش
شهرام پاینده
ناصر رستمی
ملیکا رضایی