مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۲۲۹

۱

ای غذای جان مستم نام تو

چشم و عقلم روشن از ایام تو

۲

شش جهت از روی من شد همچو زر

تا بدیدم سیم هفت اندام تو

۳

گفته بودی کز توام بگرفت دل

من نخواهم در جهان جز کام تو

۴

منتظر بنشسته‌ام تا دررسد

از پی جان خواستن پیغام تو

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1256
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 825
عندلیب :

نظرات

user_image
مهدی خاطری
۱۳۹۱/۱۱/۲۷ - ۱۳:۰۳:۱۳
دوستان عزیز منظور مولانا از 6 جهت چیست ؟منشکرم
user_image
نوید
۱۳۹۳/۱۱/۲۶ - ۱۳:۴۲:۴۵
خیلی باحاله
user_image
داریوش احمدی
۱۳۹۴/۱۰/۲۳ - ۰۰:۲۴:۳۹
دوست عزیز در کلام مولانا به گفته بزرگان ادب شش جهت را بالا ، پایین ، وچهار جهت جغرافیایی شمال و جنوب و شرق و غرب منظور است
user_image
بابک
۱۳۹۴/۱۰/۲۴ - ۲۱:۳۶:۱۳
بیان جناب داریوش احمدی صحیح است، ولی باید اشاره کرد که در کل شش جهت اشاره به جهان و دنیاست.
user_image
کسرا
۱۳۹۵/۰۵/۲۷ - ۰۰:۲۳:۴۶
واقعا زیباست
user_image
فرشید
۱۳۹۵/۱۱/۰۲ - ۰۹:۵۴:۵۹
با درود خدمت شما کامل این غزل غزل 686 عطار می باشد
user_image
محسن موسوی زاده
۱۳۹۹/۰۱/۲۷ - ۱۲:۲۱:۳۰
این غزل بخشی از غزل عطار است که باید گفت بن مایه ی آن هم چون عطار زودتر می زیست از اوستعطاردیوان اشعارغزلیاتای غذای جان مستم نام توچشم عقلم روشن از انعام توعقل من دیوانه جانم مست شدتا چشیدم جرعه‌ای از جام توشش جهت از روی من شد همچو زرتا بدیدم سیم هفت اندام توحلقهٔ زلف توام دامی نهادتا به حلق آویختم در دام تودشنهٔ چشمت اگر خونم بریختجان من آسوده از دشنام توگفته بودی کز توام بگرفت دلجان بده تا خط کشم در نام تومنتظر بنشسته‌ام تا در رسداز پی جان خواستن پیغام تووعده دادی بوسه‌ای و تن زدیتا شدم بی صبر و بی آرام تووام داری بوسه‌ای و از تو منبیشتر دل بسته‌ام در وام تووام نگذاری و گویی بکشمتاز تقاضاهای بی هنگام توبوسه در کامت نگه‌دار و مدهگر بدین بر خواهد آمد کام توکی چو شمعی سوختی عطار دلگر نبودی همچو شمعی خام تو