مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۲۳۳

۱

ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو

آیی به حجره من و گویی که گل برو

۲

تو ماه ترکی و من اگر ترک نیستم

دانم من این قدر که به ترکی است آب سو

۳

آب حیات تو گر از این بنده تیره شد

ترکی مکن به کشتنم ای ترک ترک خو

۴

رزق مرا فراخی از آن چشم تنگ توست

ای تو هزار دولت و اقبال تو به تو

۵

ای ارسلان قلج مکش از بهر خون من

عشقت گرفت جمله اجزام مو به مو

۶

زخم قلج مبادا بر عشق تو رسد

از بخل جان نمی‌کنم ای ترک گفت و گو

۷

بر ما فسون بخواند ککجک ای قشلرن

ای سزدش تو سیرک سزدش قنی بجو

۸

نام تو ترک گفتم از بهر مغلطه

زیرا که عشق دارد صد حاسد و عدو

۹

دکتر شنیدم از تو و خاموش ماندم

غماز من بس است در این عشق رنگ و بو

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1257
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 826
عندلیب :

نظرات

user_image
پرهام
۱۳۹۴/۰۷/۰۹ - ۱۵:۲۱:۰۸
دروددر باب مصرع پایانی و واژه ی «دکتر» کسی دیدگاهی ندارد که به چه معناست؟
user_image
رحمان ملک پور
۱۳۹۴/۱۰/۲۷ - ۰۴:۳۸:۲۹
در مورد کلمه دکتر که در بیت اخر . به نظر می رسد این کلمه ترکی است و تلفظ ان مانند hektor می باشد و به معنی خموش ویا خاموش باش یا ساکت باش می باشد که در اغلب غزلهای مولانا این کلمه خموش .خموشی. و... امده است تا انجا که بعضی فکر کرده اند این کلمه تخلص مولانست واین غزل وبیت اخر ان ثابت میکند که این به معنای واقعی نهیب به خودش است که خاموش یا ارام باش وبیش از این مگو
user_image
س ، م
۱۳۹۴/۱۰/۲۷ - ۰۸:۰۹:۴۲
دک به مانای درشت و سطبر ، یا شدید و سخت آمده ، یعنی از تو سخنان درشت تر شنیدمدرین معنا ، شایدبهتر بود ،” دک تَر “ نوشته می شد دهخدادک . [ دُک ک ] (ع ص ) درشت و سطبر. (منتهی الارب ). شدید و ضخیم
user_image
وفایی
۱۳۹۶/۰۱/۱۳ - ۱۴:۳۱:۳۹
من با نظر آقای ملک پور موافقم . البته من آذری نیستم و اصلا ترکی نمی دانم ولی هر کس که یک بار حتی سرسری این غزل را بخواند یقین پیدا می کند که این کلمه ، باید یک کلمه ترکی باشد .
user_image
فرشاد اشکبوس
۱۳۹۷/۰۱/۳۱ - ۰۶:۴۴:۱۶
واژه #دکتر در این سروده می تواند همان واژه "دکتر" امروزی هم باشد. مولوی به رومی و یونانی آشنا بود و در لاتین "دکتر" به چم "آموزگار ، استاد" است. همچنین این بیت مولانا اشاره به این دارد که او از ترکی اندک می دانست و چیزی دیستر از این که به آب "سو" می گفتند، نمی دانست.
user_image
شاهین
۱۳۹۸/۰۵/۲۱ - ۱۲:۵۹:۲۹
اینکه مولوی می گوید ترکی نمیدانم، یک عبارت کلیشه ای است. این عبارت قبل از او نیز بکار رفته و نباید دلیل ترکی ندانی او بشماریم.عبارتی که در بیت آخر بکار رفته «دکتر» نیست، «س.ک.ت.و.ر» هست که مصحح محترم محض رعایت ادب سین را به دال تبدیل کرده. همه ترکربانها می دانند که این حرف زشت در مفهوم «گم شو» به کار میرود.
user_image
حسام
۱۳۹۹/۰۲/۱۹ - ۰۰:۵۱:۵۴
این هم جوابی دندان شکن به پانترک ها
user_image
استاد سخن شهریار بود
۱۳۹۹/۰۳/۲۴ - ۰۸:۴۸:۱۲
در فرهنگ نامه دهخدا معنی دیگر ترک زیبا روی آمده ، مثلا ترک شیرازی همه ما میدانیم که شیراز شهر ترک نشین نیست ترک شیرازی به معنای زیبا روی شیراز هست و اگر منظور نژاد ترک باشد اینجا رومی می فرماید که من اگر ترک نیستم اما جای دیگه میگه اصلم ترک است اگر چه هندی گویم و در جای دیگر:من آن ترکم که هندو را نمیدانم نمیدانم و در جای دیگرمن ترکم و سرمستم ترکانه سلح (کمر) بستمپس اینجا منظور از ترک نژاد ترک نیست بلکه زیباروی هست
user_image
کاوه ایلامی
۱۳۹۹/۰۴/۲۳ - ۱۶:۲۷:۲۵
مولانا زاده بلخ است درآنجا بزرگ شده،بعداز حمله مغول وتاتار به قونیه میرود که غربی ترین شهر ایرانی نشین است،آن زمان هنوز روم شرقی کامل ازبین نرفته بود حمدالله مستوفی قزوینی دانشمند قرن هفتم در “نزهه القلوب” طول و عرض ایران را این‌گونه برمی‌شمارد : “ملک ایران زمین، در واقع بر میان ربع مسکونست طولش از قونیه روم است تا جیحون بلخ و عرضش از عبادان بصره است تا باب الابواب تمورقپو(دربند)،اینکه چندقدن بعد کشوری به نام ترکیه یاعثمانی شکل بگیرد وادعای ترک بودن مولانا بکند خنده دار است،اینجاهم به صراحت وبه معنای ظاهری میگوید ترک نیست .دکتر هم احتمالا دک تر باشد وگرنه واژه یونانی است
user_image
کیومرث
۱۳۹۹/۰۴/۳۰ - ۰۹:۲۴:۵۹
درین غزل مولوی میگوید من ترک نیست و تنها میدانم که در ترکی به آب سو میگویند و بس. ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح توآیی به حجره من و گویی که گل بروتو ماه ترکی و من اگر ترک نیستمدانم من این قدر که به ترکی است آب سوآب حیات تو گر از این بنده تیره شدترکی مکن به کشتنم ای ترک ترک خو
user_image
حمید
۱۳۹۹/۰۵/۲۰ - ۰۳:۵۰:۲۹
باسلام خدمت عزیزاندر خصوص کلمه "دکتر" به دلیل اینکه شخصا ترک و ترکزبان هستم می توانم عرض کنم که در زبان ترکی امروزه در مقام نهیب به فردی که تقلای بیش از حد می کند و یا پا را از گلیم خود خارج می سازد می گویند " دیکدور" که در آن "دیک" یعنی بلندی و یا جای آرام که این کلمه در تلفظ فارسی به "دنج" تبدیل شده است. بخش "دور" هم فعل امر از مصدر دورمک به معنای ماندن و ایستادن می باشد که در کنار کلمه دیک معنای نجنبیدن، آرام و یا خاموش ماندن معنا می دهد. از آنجا که در زبان ترکی حرف "ت" و "د" به راحتی به یکدیگر تبدیل می شود، می توان "دِکتُر" دیک+تور یا همان دیک دور به معنای خاموش بمان معنی کرد.ضمن به عرض دوستانی که می گویند مولانا از زبان ترکی تنها کلمه سو را بلد بوده باید عرض کنم که ایشان اشعار ترکی زیادی در نهایت شیوایی دارند. در همین غزل هم از چند کلمه ترکی دیگر استفاده شده است که خلاف ادعای ترکی ندانی مولوی را نشان می دهد. منظور شاعر از این بیت این است که اگر چه من ترک نیستم، لااقل همین اندازه را می دانم که در زبات ترکی آب می شود سو. البته در مورد ترک بودن یا نبودن مولای روم نمی توان تنها از این بیت نتیجه گیری کرد که تفاسیر متعددی می توان از آن برداشت نمود.موفق باشید
user_image
علی
۱۳۹۹/۰۶/۰۴ - ۰۸:۱۵:۱۴
سلان. یکی از دوستان گفتن «همه ما میدانیم که شیراز شهر ترک نشین نیست»، نمیدانم منظور از همه یعنی چه کسانی، اما ظاهراً دوست عزیزمون تا حالا اسم ترکان غیور قشقایی به گوششون نخورده بوده.
user_image
مبین
۱۳۹۹/۰۷/۰۶ - ۰۶:۴۱:۳۹
خواهشا حرف های خنده دار نزنید...باسواد ترین مولوی شناس زمان ما استاد بدیع الزمان فروزانفر هم ابیات ترکی از مولانا را در کتاب های گرانقدرشان آورده اند...نه تنها خود مولوی که پسرش هم ترک بوده و ترکی میسروده...هنوز هم خوشبختانه باقیست البته زبان و ادب فارسی بسیار گسترده تر بوده و از این جهت هم بوده است که شاعران ترک هم رغبت چندانی به سرودن ترکی نداشته اند...شما اما ببینید که بعدها همین ترکی با شاعرانی مثل فضولی و صایب سبکی که امروز هندی خوانده می شود را به ادبیات فارسی معرفی می کند
user_image
مبین
۱۳۹۹/۰۹/۲۳ - ۱۵:۲۸:۳۸
دوستان همه اشتباه بزرگی مرتکب شدندهرکسی که مولانا را به خاطر ترک یا فارس بودنش دوست دارد و قبولش دارد یعنی هنوز با سبکش و اندرز خنش آشنا نیست و به زبان ساده نخوانده مریدش شده است.یک عده ژاژخایی و قلم فرسایی کردند راجع به اینکه مولانا میگوید بیشتر از کلمه سو از زبان ترکی نمیدانم...پس منشا این شعر های ترکی مولوی و لطان ولد از کجاست؟من که از خودم نمیگویمشما استاد بدیع الزمان فروزانفر از بزرگترین دانشمندان ادبی دورانمان را میشناسید؟چند تا از این اشعار ترکی ضمیمه کتابهای ایشان هم شده است.یا اصلا در همین شعر گل برو(یعنی بیا پیشم) ارسلان ککجک قشلرن قلج دکتر و... واژه های ترکی هستند که استفاده شده اند.با خواندن خزعبلات چند کانال پان ایرانیستی توهم علامه بودن نگیرید آثار امثال فروزانفر را بخوانید تا کلید گنجینه های ادبیات را پیدا کنید/....
user_image
سعید
۱۳۹۹/۱۱/۱۳ - ۱۹:۱۹:۱۲
درآثار حافظ و مولوی ترک شخصی هست که در مکاشفات او را دیده اندنام او را میدانند اما مجاز به فاش کردن آن نیستند،در مکاشفات زمان معنا ندارد ،ترک شیرازی شخصی است که حکمت صدرایی را صحیح میداند،خال هندو :همان شخص که حکمت صدرا یی راتایید میکند معاد جسمانی یا بهشت وجهنم دنیوی را هم صحیح میداند
user_image
محمد
۱۴۰۰/۰۱/۰۴ - ۱۳:۲۶:۵۸
دکتر از کلمه فارسی دستور می آید و کاربرد دارد برای افرادی که رای شان حکم دستور دارد
user_image
میــــرِ سلطان احمـــد
۱۴۰۰/۰۸/۱۲ - ۰۹:۲۲:۰۳
همه صورتها: منظور شاعر همه ادیان است نه هرکسی لغزلان: همان معشوقه ها هستند! دو بیت بعدی هم که مشخصه
user_image
ملیکا رضایی
۱۴۰۱/۰۲/۰۷ - ۰۹:۰۸:۱۲
دَکتر نه دُکتر
user_image
Persian Poem Lover
۱۴۰۱/۰۲/۰۷ - ۲۱:۵۸:۱۹
احتمالا وقتی مولانا داشته این شعر رو می سروده، از زبان ترکی واژگان محدودی را می دانسته که بعدها رفته‌رفته دایره لغات ترکی خودش رو افزایش میده و کمی دستور زبان ترکی رو فرا می‌گیره. افزون براین در صحت و سقم این شعر کمی تردید است، می گوید از ترکی فقط می داند آب ولی در مصرع های زیر خلافش ثابت می شود! طی سالهای متمادی اشعار زیادی به مولانا نسبت داده می‌شده و نمی‌توان با قاطعیت گفت این شعر را مولانا سروده.  آخر هم باید بگم مولانا نه خودش را ایرانی معرفی کرده نه ترک و افغانی. البته اون زمان چیزی به اسم افغانی وجود نداشته
user_image
فرهاد
۱۴۰۲/۰۱/۱۶ - ۰۹:۴۸:۲۱
مصرع دوم بیت اول : گویی به حجره من و گویی "گِل بَرُو" "گِل بَرُو" به ترکی یعنی "بیا اینجا"
user_image
مردکی بی‌نام
۱۴۰۲/۰۹/۱۷ - ۰۳:۴۳:۲۶
کلمات ترکی در این غزل بیت یکم: «گَلْ بَرُو» یعنی «بیا اینجا». گَل فعل امری است از گَلمَک «آمدن» و بَرُو «اینجا». بیت دوم: «سو» یعنی «آب». بیت پنجم: «اَرْسْلَانْ» یعنی «شیر (جانور)» است و «قِلِج» به معنی «شمشیر» است. بیت ششم: «قِلِج» همانطور «شمشیر». بیت هفتم، مصراع اول: «ککجک ای قشلرن»، این را باید «گُکْجَکْ ای قَشْلرُنْ» تصحیح نمود و گُکْجَکْ به معنی «خوب، زیبا، خوشگل» است و قَشْلرُنْ «ابروهایت، ابروهای تو» است. قَشْ، ابرو؛ ـلَر، پیشوند جمع؛ ـُنْ، پیشوند مالکیت شخص دوم مفرد. مصراع دوم: «سُزْدَشْ» به معنی «همسخن، همزبان، کلیم، همدم» آمده است و ساخته از سُزْ «حرف، سخن، قول» و پیشوند ـدَشْ که مثل «هم» است. «قَنِی» یعنی «کجا». بیت نهم: «دَکْتُرْ»، باید به شکل «دَکْ تُرْ» جدا دانست، به معنی «خاموش باش» است. دَکْ در این عبارت «خاموش، ساکت» است و تُرْ، فعل دستوری است از تُرْمَاکْ «ایستادن».