مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۲۴

۱

چه خیره می‌نگری در رخ من ای برنا

مگر که در رخمست آیتی از آن سودا

۲

مگر که بر رخ من داغ عشق می‌بینی

میان داغ نبشته که نحن نزلنا

۳

هزار مَشک همی‌خواهم و هزار شکم

که آب خضر لذیذست و من در استسقا

۴

وفا چه می‌طلبی از کسی که بی‌دل شد

چو دل برفت برفت از پیش وفا و جفا

۵

به حق این دل ویران و حسن معمورت

خوش است گنج خیالت در این خرابه ما

۶

غریو و ناله جان‌ها ز سوی بی‌سویی

مرا ز خواب جهانید دوش وقت دعا

۷

ز ناله گویم یا از جمال ناله کنان

ز ناله گوش پرست از جمالش آن عینا

۸

قرار نیست زمانی تو را برادر من

ببین که می‌کشدت هر طرف تقاضاها

۹

مثالِ گویی اندر میان صد چوگان

دوانه تا سر میدان و گه ز سر تا پا

۱۰

کجاست نیت شاه و کجاست نیت گوی

کجاست قامت یار و کجاست بانگ صلا

۱۱

ز جوش شوق تو من همچو بحر غریدم

بگو تو ای شه دانا و گوهر دریا

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 173
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 122
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۲۱ - ۰۵:۴۴:۰۵
شکم باره را ابو شکور بلخی رژد اورده و شکمبارگی میشود رژدی و لغت دیگر ان گلوبندگی یعنی بنده گلو
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۰۱ - ۱۸:۳۰:۰۴
داغ بر بنیاد کردی ان داخ پیشتر خوانده می شده است دکتر ملایری برای برند و مارک لغت دخشه را از این لغت برگزیده اند درکتاب بر خط ایشان به فرانسه وجود داردdictionaire etymologic d astronomie et astrophysique
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۰۱ - ۱۸:۳۴:۴۲
برای نالیدن لغتی که فراموشیده شده است خلمیدن است ! چنانچه می دانیم خلم یا چلم به معنای ریم و جرم بینی است و خلمیدن یعنی بینی پر بودن ولی چون در لندیدن و غر زدن نیز معمولا از بینی سخن می گوییم نیز خلمیدن معنای لندیدن و غر زدن نیز دارد
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۰۱ - ۱۸:۳۵:۰۲
غر غرو می شود لندو درست مثل شکمو
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۰۱ - ۱۸:۳۷:۲۱
خیرگی بیشتر برای بی کاری یک اندام به کار می اید مثلا خیره سر یعنی کسی که سرش کار نمی کند و چشمم خیره شد یعنی لحظه ای چشمم کار نکرد .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۰۱ - ۱۸:۴۲:۳۶
جهیدن فارسی با لغت jaillir در فرانسه یک لغت است ( جه اییغ خوانده می شود اما اگر نشان مصدری را ( اییغ ) را بزداییم و نیز بدانیم که ان دو ل خوانده نمی شود برابری انها درست می اید .یعنی جه با جه برابر است و معنای انها هر دو دقیقا یعنی جهیدن . برای فوران که خیلی هم خوش تراش است لغت فراجهیدن را هم داریم
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۰۱ - ۱۸:۴۵:۴۹
از چوب چوبک را داریم که پس با تغییراتی که در عثمانی کرد چپق شد و لغت را باز ما پس گرفتیم اما برای پنبه که همین اتفاق افتاد در ترکی پنبق شد همان ریخت نخستش در فارسی حفظ شده است .
user_image
نادر..
۱۳۹۷/۰۸/۰۶ - ۱۴:۱۶:۰۰
خوش است گنج خیالت در این خرابه ی ما.....
user_image
همایون
۱۳۹۹/۰۶/۱۶ - ۱۹:۲۱:۴۳
پیام خاصی از این غزل دریافت نمی شود، حکایت یک عشق خیالی و سرگردان است و معنی ها بسیار بی رنگ اند مثل وفا، جفا، داغ عشق از سروده های پیش از ملاقات شمس و ورود به دریای معانی و صید گوهر های گرانبهاست