مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۲۵۰

۱

هزار بار کشیده‌ست عشق‌ِ کافرخو

شبم ز بام به حجره‌، ز حجره تا سر کو

۲

شب آن چنان به گاه آمده که هی برخیز

گرفته گوش مرا سخت همچو گوش سبو

۳

ز هر‌چه پُر کندم‌، من سبوی تسلیمم

سبو اسیر سقایست‌، چون گریزد از او‌؟

۴

هزار بار سبو را به سنگ بشکست او

شکست او خوشم آید ز شوق و ذوق رفو

۵

سبو سپرده بدو گوش با هزاران دل

بدان هوس که خورد غوطه در میانهٔ جو

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1267
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 832
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
عندلیب :

نظرات

user_image
بی نشان
۱۳۹۹/۱۱/۱۹ - ۱۵:۲۷:۱۰
سلام و عرض ادب و احترام در صورت صحت و صلاحدید اصلاح بفرمایید مصراع اول بیت اول : هزار بار کشیده است / کشیدست که حرف های پایانی و الف آغازین حذف و یا ادغام می شوند کشیدِ است خوانش را به سکته و خلل وزنی مواجه می نماید همان طور که خوانش گر غزل اینگونه قرائت کرده اند و از لطافت سماعی شعر کاسته شده است بیت سوم مصراع دوم : سبو اسیر سقاست / سبو اسیر سقایست چون گریزد از او که اضافه نمودن حرف یا که اعلال حرف الف ابتدای است می باشد خوانش را روان تر و دلنشین تر می نماید بیت پنجم : سبو سپرده به دو گوش / سبو سپرده بدو گوش : یعنی سبو به او گوش سپرده است که با تسلیم بودن تمامی ارکان وجودی سبو در بیت پیشین نیز تناسب تام دارد .... سبو به سقا گوش سپرده است و تسلیم و منقاد امر و خواست و مشیت اوست که غایت آن جز غوطه دادن سبو در جو نیست ولله الحمد