مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۲۶۷

۱

هم صدوا هم عتبوا عتابا ما له سبب

تن و دل ما مسخر او که می‌نپرد به جز بر او

۲

فما طلبوا سوی سقمی فطاب علی ما طلبوا

عجب خبری که می‌دهدم دم و غم او کر و فر او

۳

فنی جلدی اذا عبسوا فکیف تری اذا طربوا

مرا غم او چو زنده کند چگونه شوم ز منظر او

۴

فلا هرب اذا طلبوا و لا طرب اذا هربوا

عجب چه بود بهر دو جهان که آن نبود میسر او

۵

اری امما به سکروا و لا قدح و لا عنب

حدث نشود شکر که خوری شکر چو چشد ز شکر او

۶

لقد ملئت خواطرنا بهم عجبا و ما العجب

سحر اثری ز طلعت او شبم نفسی ز عنبر او

۷

سکت او ناوهم سکتوا و لا سئمو و لا عتبوا

خبر نکنم دگر که مرا رسید خبر ز مخبر او

۸

فوا حزنی اذا حجبوا و یا طربی اذا قربوا

درم بزند سری نکند که سر نبرد کس از سر او

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1280
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 840
عندلیب :

نظرات

user_image
نادر
۱۳۹۵/۰۹/۱۸ - ۰۳:۰۲:۲۳
این غزل زیبا و دلکش در بحر "وافر" (که بسیار نادر است!) سروده شده و تداعی گر ریتم لنگ 7/8 می باشد.. ریتمی که در ایران بیشتر در منطقه ی خراسان رواج داشته و به صورت عمومی تر ابتدا توسط خانم سیما بینا در قالب تصانیف محلی اجرا گردیده است..
user_image
امیرالملک
۱۳۹۹/۰۲/۱۷ - ۱۳:۵۴:۳۳
بحر وافر غنای عجیبی دارد. شعر عرب از آن بهره‌ی بسیار برده و شعر پارس را بهتر آن است که گوییم هیچ بهره‌ای نبرده بدان جهت که در زبان تازی کثرت و متحرکات افزون تر از زبان پارسی است. چه بسا که مولانا دانسته و ملمع آراسته.