مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۲۸۲

۱

ای جان و دل از عشق تو در بزم تو پا کوفته

سرها بریده بی‌عدد در رزم تو پا کوفته

۲

چون عزم میدان زمین کردی تو ای روح امین

ذرات خاک این زمین از عزم تو پا کوفته

۳

فرمان خرمشاهیت در خون دل توقیع شد

کف کرد خون بر روی خون از جزم تو پا کوفته

۴

ای حزم جمله خسروان از عهد آدم تا کنون

بستان گرو از من به جان کز حزم تو پا کوفته

۵

خوارزمیان منکر شده دیدار بی‌چون را ولی

از بینش بی‌چون تو خوارزم تو پا کوفته

۶

ای آفتاب روی تو کرده هزیمت ماه را

و آن ماه در راه آمده از هزم تو پا کوفته

۷

چون شمس تبریزی کند در مصحف دل یک نظر

اعراب او رقصان شده هم جزم تو پا کوفته

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1290
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 845
عندلیب :

نظرات

user_image
سیاجم
۱۳۹۲/۰۹/۲۶ - ۰۸:۳۶:۵۲
شمس تبریزی آتش عشق در کتاب دل مولانا افکند و آن را چون شعله سراپا به رقص آورد، چنانکه نه تنها اِعراب و نشانهای حرکت به جنبش آمدند، بلکه نشان جزم و سکون نیر به پایکوبی برخاست:گر شمس تبریزی کند بر مصحف دل یک نظراِعراب آن رقصان شده، هم جزم آن پا کوفته
user_image
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
۱۳۹۷/۰۸/۰۶ - ۰۳:۳۸:۳۴
کف کرد خون بر روی خون از جزم تو پا کوفتهجزمیت ها گور خود را می کنند . 『؟』چیزهای تکامل نیافته و ناقص ، نسبت به چیزهای کامل مهلت فراوان تری برای زندگی دارند . چیزهای کامل یا باید به صورت پازل در بیایند و یا برخی از اجزای خود را در حجابِ غیبت فرو کنند تا همچنان مورد توجه واقع شوند .شاید ضرب المثل دوری و دوستی بی تناسب نباشد برای موضوع فرار از جزمیت و قطعیت . چیزهایی که هستند اگر به چیزهایی که می خواهند بشوند تبدیل نشوند از چرخه ی زندگی خارج خواهند شد . احمد آذرکمان ـ 97/8/6