مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۲۸۵

۱

یا رجلا حصیده مجبنه و مبخله

لیس یلذک الهوی لیس لفیک حوصله

۲

معتمد الهوی معی مستندی و سیدی

لا کرجاک ضایع یطلبه به غربله

۳

ای گله بیش کرده تو سیر نگشتی از گله

چون بکری است این دکان چاره نباشد از غله

۴

حج پیاده می‌روی تا سر حاجیان شوی

جامه چرا دری اگر شد کف پات آبله

۵

از پی نیم آبله شرم نیایدت که تو

هر قدمی درافکنی غلغله ای به قافله

۶

کشتی نفس آدمی لنگری است و سست رو

زین دریا بنگذرد بی ز کشاکش و خله

۷

گر نبدی چنین چرا جهد و جهاد آمدی

صوم و صلات و شب روی حج و مناسک و چله

۸

صبر سوی نران رود نوحه سوی زنان رود

گردن اسب شاه را ننگ بود ز زنگله

۹

خوش به میان صف درآ تنگ میا و دلگشا

هست ز تنگ آمدن بانگ گلوی بلبله

۱۰

خاص احد چه غم خورد از بد و نیک عام خس

کوه احد چه برتپد از سر سیل و زلزله

۱۱

دل مطپان به خیر و شر جانب غیب درنگر

کلکله ملایکه روح میان کلکله

۱۲

عزت زر بود اگر محنت او شود شرر

هیبت و بیم شیر دان بستن او به سلسله

۱۳

کم نشود انار اگر بهر شراب بفشری

بهر فضیلتی بود کوفتگی آمله

۱۴

حامله است تن ز جان درد زه است رنج تن

آمدن جنین بود درد و عذاب حامله

۱۵

تلخی باده را مبین عشرت مستیان نگر

محنت حامله مبین بنگر امید قابله

۱۶

هست بلادر این ستم پیش بلا و پس دری

هست سر محاسبه جبر و پیش مقابله

۱۷

زر به کسی به قرض ده کش بود آسیا و رز

با خلجی و مفلسی هیچ مکن معامله

۱۸

نه فلک چو آسیا ملک کیست غیر حق

باغ و چراگه زمین پر ز شبان و از گله

۱۹

قرض بدو ده ای پسر نفس و نفس زر و درم

گنج و گهر ستان از او از پی فرض و نافله

۲۰

لب بگشاد ناطقی تا که بیان این کند

کان زر او است و نقد او فکرت خلق ناقله

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1291
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 846
عندلیب :

نظرات