مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۲۸۶

۱

ای تو برای آبرو آب حیات ریخته

زهر گرفته در دهان قند و نبات ریخته

۲

مست و خراب این چنین چرخ ندانی از زمین

از پی آب پارگین آب فرات ریخته

۳

همچو خران به کاه و جو نیست روا چنین مرو

بر فقرا تو درنگر زر صدقات ریخته

۴

روح شو و جهت مجو ذات شو و صفت مگو

زان شه بی‌جهت نگر جمله جهات ریخته

۵

آه دریغ مغز تو در ره پوست باخته

آه دریغ شاه تو در غم مات ریخته

۶

از غم مات شاه دل خانه به خانه می‌دود

رنگ رخ و پیاده‌ها بهر نجات ریخته

۷

جسته برات جان از او باز چو دیده روی او

کیسه دریده پیش او جمله برات ریخته

۸

از صفتش صفات ما خارشناس گل شده

باز صفات ما چو گل در ره ذات ریخته

۹

بال و پری که او تو را برد و اسیر دام کرد

بال و پری است عاریت روز وفات ریخته

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1292
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 847
عندلیب :

نظرات

user_image
محمد
۱۳۹۵/۰۴/۱۹ - ۱۳:۲۷:۵۹
روح شو و جهت مجو ذات شو و صفت مگوزان شه بی‌جهت نگر جمله جهات ریختهعارفان در دلالت ضمنی " بی جهتی " هم رای هستند .مولانا بارها به این موضوع اشارت دارد:از هر جهتی تو را بلا دادتا بازکشد به بی‌جهاتت در ادامه ، مصداق دیگری از این بی جهتی یا عدم را در کلام عطار می خوانیم:پس چو عطار از جهت بیرون شویمبی جهت در رقص آییم از الستیاعشق را با هفت چرخ و شش جهت آرام نیستلاجرم نه بار هفت و نی غم شش می‌کشدو یا اینجا در کلام سنایی غزنوی:تو از فوق و جسم و جهت برتریکه فوق تو نقش خیالات ماست
user_image
شهلا
۱۳۹۹/۰۴/۲۱ - ۲۲:۰۰:۴۸
پارگین: فاضلاب، آشغالدانیفراب: "قریه ای از قرای اردستان اصفهان"از غم مات شاه دل خانه به خانه می رودآه دریغ شاه تو در غم مات ریختهشاه دل تویی، روح، جوهر، بخش استثنای ما، که اگر حقیقتاً از او و با او باشیم ، خطر می کنیم و پهلوانی، نه فرار، و شک و انکار... با فراز ها و کیفیت ِاین نوع نزدیکی، خلوص، یگانگی و پایمردی در داستان ایاز و سلطان محمود، اواخر دفتر پنجم مثنوی، بر خواهیم خورد.