مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۲۸۸

۱

شحنه عشق می‌کشد از دو جهان مصادره

دیده و دل گرو کنم بهر چنان مصادره

۲

از سبب مصادره شحنه عشق رهزند

پس بر عاشقان شود راحت جان مصادره

۳

داد جگر مصادره از خود لعل پاره‌ها

جانب دیده پاره‌ای رفت از آن مصادره

۴

عشق شهی است چون قمر کیسه گشا و سیم بر

سیم بده به سیم بر نیست زیان مصادره

۵

هر چه برد مصادره از تن عاشقان گرو

بازرسد به کوی دل نورفشان مصادره

۶

فصل بهار را ببین جمله به باغ وادهد

آنچ ز باغ برده بد ظلم خزان مصادره

۷

بخشش آفتاب بین بازدهد قماش مه

هر چه ز ماه می‌ستد دور زمان مصادره

۸

دیده و عقل و هوش را شب به مصادره برد

صبحدمی ندا کند بازستان مصادره

۹

نور سحر بریخته زنگیکان گریخته

گرچه شب آفتاب را کرد نهان مصادره

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1293
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 848
عندلیب :

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۶/۱۲/۱۴ - ۱۸:۳۱:۵۳
سخن تازه و زیبایی از عشق که چون سرهنگی و پاسبانی هر چه چیز با ارزش و زیبا و هر چه لطیف و پر ارزش در هستی هست را به زور می‌‌ستاند و همه را به دل‌ انسان می‌‌بخشد این حقیقت با ارزش را جلال دین با رفتار خورشید با ماه و از کار بهار با باغ در می‌‌یابد و تشبیه بسیار زیبا و کارآمدی از آن می‌‌سازدهر چه به عشق بدهیم و به عشق به پردازیم زیانی نمی کنیم بلکه سراسر سود می‌‌بریم و این تنها راه سود جستن از هستی‌ است که اجازه به دهیم عشق دنیا را برای ما ترسیم کند و از نگاه آن به هستی‌ بنگریم و آن چه آموخته و می‌‌آموزیم را به عشق سپاریم و در عوض آن چه عشق به ما می‌‌دهد را با وجود خود در آمیزیم