
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۳۰۹
من بیخود و تو بیخود، ما را که بَرَد خانه؟
من چند تو را گفتم، کم خور دو سه پیمانه؟
در شهر یکی کس، را هشیار نمیبینم
هر یک بَتَر از دیگر، شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ، تا لذّتِ جان بینی
جان را چه خوشی باشد، بی صحبتِ جانانه؟
هر گوشه یکی مستی، دستی زِ بَرِ دستی
وان ساقیِ هر هستی، با ساغرِ شاهانه
تو وقفِ خراباتی، دَخلت مِی و خَرجت مِی
زین وقف به هُشیاران، مَسپار یکی دانه
ای لولیِ بَربَطزن تو مستتری یا من؟
ای پیشِ چو تو مستی، افسونِ من افسانه
از خانه برون رفتم، مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مُضمَر، صد گلشن و کاشانه
چون کشتیِ بیلنگر، کَژ میشد و مَژ میشد
وز حَسرتِ او مُرده، صد عاقل و فرزانه
گفتم: «ز کجایی تو؟»، تَسخر زد و گفت: ای جان!
نیمایم ز تُرکستان، نیمایم ز فَرغانه
نیمایم ز آب و گِل، نیمایم ز جان و دل
نیمایم لبِ دریا، نیمی همه دُردانه
گفتم که «رفیقی کن، با من که منم خویشات»
گفتا که «بِنَشْناسَم من، خویشْ ز بیگانه»
من بیدل و دستارم، در خانهٔ خَمّارم
یک سینه سخن دارم، هین شرح دهم یا نِه؟
در حلقهٔ لنگانی، میباید لنگیدن
این پند ننوشیدی، از خواجه عُلَیّانه
سرمستِ چنان خوبی، کِی کم بُوَد از چوبی؟
برخاست فَغان آخر، از اُستُنِ حَنّانه
شمسُالحقِ تبریزی! از خلق چه پرهیزی؟
اکنون که درافکندی، صد فتنهٔ فَتّانه
تصاویر و صوت


نظرات
mareshtani
پاسخ: با تشکر، نقل معروف همین است که شما میفرمایید: (من مست و تو دیوانه)، که قافیهٔ درونی هم دارد. به جهت جلوگیری از ایجاد ملغمهای از نسخهها، به عنوان بدل در حاشیه باقی گذاشتیم.
سهراب
پاسخ: با تشکر، به صورت بدل اضافه شد.
Tania Shokri
پاسخ: با تشکر، در اینجا به ضرورت شعر «بدتر» نمیتواند درست باشد و وزن را خراب میکند، ضمن آن که در نسخ هم «بتر» نقل شده.
Tania Shokri
پاسخ: این نقلی که شما فرمودید مشهورتر است، باید دید در تصحیحهای معتبر چه آمده. فعلاً تغییر ندادیم.
کاظم
چلیپا
چلیپا
محمد
قدرت ا.. احمدی نژاد
آریا
ارسلان
شکوه
صائب
احمد
عارف
ali
ناشناس
lai
محسن
سمیه جلالی
محمد
حمیدرضا
nikyar
بهرام مشهور
روفیا
سالی
علی ج.
قدرت خدرلو
هادی
محمد جواد
سیروس
پرویز
سهل
فتنه و اشوب وخونریزی مجوی,بیش ازین ازشمس تبریزی مگوی,,این ندارداخر از اغاز گوی,,روتمام این حکایت باز جوی,,واقعا چه روح وانرژی درین ابیات نهفته
عابد عالیوند
میم
سینا شکیبا
آریافیضی
مریم
مریم
مانی
طلا
عادلی
محسن
بهنوش
بهنوش
کوروش
Mahsan
زارع
...
...
رنگارنگ
nabavar
هادی
مریم
Hamed Salehi
روزبه اصغری
همایون
احمد فرهادی
گمنام
بهار
عطا
مهدی
متین
مهراد فانی
هیچامد
طغیان
وحید جویا
وحید جویا
موسوی
علی موجز
ابوالفضل
صابر
علی
رویا
حمید رضا صادقی
علی
موژان
Ebro
Ebro
علی معصومی
حسن
احمد
بابک
سجاد
بهزاد
بهزادهمه
پاسخ به این سوال مارابه اصلاح خود درابعاد عملی زندگی وادار میکند
امیر
سفید
بی نشان
پاسخ اعزه ادیبان محترم من مست تو دیوانه من بیخود تو بیخود در شهر هیچکس هشیار نیست گفتمت کسی ما را به خانه نمی برد در حالت بیخودی و مستی و طرفه اینکه اصلا در این شهر هشیاری نیست همه مست و شوریده و دیوانه و بیخود و یکی بتر و زبر از دیگری است پس جناب مولوی چه می گوید و از چه تجربه ی شگرفی حکایت گری می کند؟! ما را کسی به خانه نمی برد از خانه برون رفتم ؟! سیر معکوس غزل از خانه برون رفتم مستی با خصوصیات کذا و کذا پیش روی من قرار گرفت با او شروع به مخاطبه ای شگرف کردم و بیت اول را در آخر عرض کردم که با همه ی این تفاسیر من مستی و تو دیوانه ای ، تو بیخودی من بیخودی و ورای من و توهای ابیات شاید شگفتی در این باشد که من که تو را از خوردن مسکر منع میکنم خود مستم و لایق منع شدن آنهم در شهر مستان.... مستی که از عاقلان عالم در حسرت اویند که در سرتاسر این تجربه ی شگرف در عین مستی از طوری ورای طور عقل متعارف معارف ناب و نایابی رو افاضه میفرماید که نه جای پرداختن به معارف و معانی مستتر در کلمه کلمه آن اینجاست و نه کار ناشسته رویی چون حقیر .... تصدیع وقت عزیزان خواهد بود
بی نشان
بی نشان
بی نشان
یزدانپناه عسکری
یاسین مشایخی
یزدانپناه عسکری