مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۳۰۹

۱

من بی‌خود و تو بی‌خود، ما را که بَرَد خانه؟

من چند تو را گفتم، کم خور دو سه پیمانه؟

۲

در شهر یکی کس، را هشیار نمی‌بینم

هر یک بَتَر از دیگر، شوریده و دیوانه

۳

جانا به خرابات آ، تا لذّتِ جان بینی

جان را چه خوشی باشد، بی صحبتِ جانانه؟

۴

هر گوشه یکی مستی، دستی زِ بَرِ دستی

وان ساقیِ هر هستی، با ساغرِ شاهانه

۵

تو وقفِ خراباتی، دَخلت مِی و خَرجت مِی

زین وقف به هُشیاران، مَسپار یکی دانه

۶

ای لولیِ بَربَط‌زن تو مست‌تری یا من؟

ای پیشِ چو تو مستی، افسونِ من افسانه

۷

از خانه برون رفتم، مستیم به پیش آمد

در هر نظرش مُضمَر، صد گلشن و کاشانه

۸

چون کشتیِ بی‌لنگر، کَژ می‌شد و مَژ می‌شد

وز حَسرتِ او مُرده، صد عاقل و فرزانه

۹

گفتم: «ز کجایی تو؟»، تَسخر زد و گفت: ای جان!

نیم‌ایم ز تُرکستان، نیم‌ایم ز فَرغانه

۱۰

نیم‌ایم ز آب و گِل، نیم‌ایم ز جان و دل

نیم‌ایم لبِ دریا، نیمی همه دُردانه

۱۱

گفتم که «رفیقی کن، با من که منم خویش‌ات»

گفتا که «بِنَشْناسَم من، خویشْ ز بیگانه»

۱۲

من بی‌دل و دستارم، در خانهٔ خَمّارم

یک سینه سخن دارم، هین شرح دهم یا نِه؟

۱۳

در حلقهٔ لنگانی، می‌باید لنگیدن

این پند ننوشیدی، از خواجه عُلَیّانه

۱۴

سرمستِ چنان خوبی، کِی کم بُوَد از چوبی؟

برخاست فَغان آخر، از اُستُنِ حَنّانه

۱۵

شمس‌ُالحقِ تبریزی! از خلق چه پرهیزی؟

اکنون که درافکندی، صد فتنهٔ فَتّانه

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1304
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 854
پویا پازوکی :
هادی دل‌روز :
علی اسلامی مذهب :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۰۹/۲۷ - ۰۸:۵۰:۵۸
mesraje awal(man masto to diwana mara.....)
پاسخ: با تشکر، نقل معروف همین است که شما می‌فرمایید: (من مست و تو دیوانه)، که قافیهٔ درونی هم دارد. به جهت جلوگیری از ایجاد ملغمه‌ای از نسخه‌ها، به عنوان بدل در حاشیه باقی گذاشتیم.
user_image
سهراب
۱۳۸۸/۱۰/۲۳ - ۰۱:۳۷:۰۰
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه .... صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه....... بیت اول
پاسخ: با تشکر، به صورت بدل اضافه شد.
user_image
Tania Shokri
۱۳۸۹/۰۳/۱۷ - ۱۸:۵۴:۳۳
بیت دوم : ... در شهر یکی کس را هشیار نمی‌بینمهر یک بدتر از دیگر شوریده و دیوانه...شما بدتر را بتر درج کردید.با سپاس فراوان
پاسخ: با تشکر، در اینجا به ضرورت شعر «بدتر» نمی‌تواند درست باشد و وزن را خراب می‌کند، ضمن آن که در نسخ هم «بتر» نقل شده.
user_image
Tania Shokri
۱۳۸۹/۰۳/۱۷ - ۱۹:۱۵:۳۱
هر گوشه یکی مستی دستی زده بر دستی درست است نه هر گوشه یکی مستی دستی ز بر دستی
پاسخ: این نقلی که شما فرمودید مشهورتر است، باید دید در تصحیحهای معتبر چه آمده. فعلاً تغییر ندادیم.
user_image
کاظم
۱۳۹۰/۰۷/۰۴ - ۱۰:۳۵:۱۲
بیت «تو وقف خراباتی دخلت می و خرجت می ...» قاعدتا خطاب به لولی بربط زن آمده بنابراین در ترتیب ابیات باید بعد از بیت «ای لولی بربط زن تو مستتری یا من ...» بیاید.
user_image
چلیپا
۱۳۹۰/۱۰/۱۴ - ۰۵:۳۳:۰۷
مصرع اول صحیح است که به اشتباه نوشته شده و وزن شعر را هم نادرست کرده.
user_image
چلیپا
۱۳۹۰/۱۰/۱۴ - ۰۵:۳۷:۱۴
مصراع اول (...ما را که برد خانه) صحیح است که به اشتباه (...ما را کی برد خانه) نوشته شده و وزن شعر را هم نادرست کرده.
user_image
محمد
۱۳۹۰/۱۱/۳۰ - ۰۸:۴۲:۱۱
گویا حضرت لحظه ملاقاتش را با حضرت شمس شرح ذاده اند ضمنن عزیزانی که حاشیه نویسی کرده اند غالبا درست است آرزوی موفقیت برای همه آنها دارم
user_image
قدرت ا.. احمدی نژاد
۱۳۹۱/۰۲/۱۲ - ۰۳:۵۷:۵۷
با تشکر از صاحبدلان عزیزی که با دقت تک تک ابیات را بررسی میکنند و امثال این حقیر را در درک مطالب کمک و راهنمائی میفرمایند . در جائی، مصراع دوم از بیت یازدهم را بصورت " گفتا که نبشناسم این خویش ... " رؤیت نموده ام . چنانچه صحت دارد این حقیر را راهنمائی فرمائید . با تشکر
user_image
آریا
۱۳۹۱/۰۲/۱۴ - ۱۴:۳۱:۲۵
"مستتر" غلط می باشد."ای لولی بربط زن تو مست تری یا من" صحیح است.
user_image
ارسلان
۱۳۹۱/۰۳/۱۰ - ۱۰:۴۲:۰۹
سلام ممنون از پست شعر مولانا این پند نیوشیدی درست است به معنی گوش نکردی شما نوشته اید این پند ننوشیدی با تشکر ارسلان
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۴/۲۲ - ۰۴:۲۳:۲۹
حمیدرضا جان دل من همی بر تو مهر آورد ..خوشحالم که هستی
user_image
صائب
۱۳۹۲/۰۸/۲۹ - ۱۲:۰۶:۴۲
ارسلان:نیوشیدن به معنای گوش دادن هست نه گوش ندادن.ننیوشیدی هم به معنای گوش ندادن.ضمنا اینجا ن نفی هیچ تاثیری بر وزن شعر نمیگذارد.رجوع کنید به فرهنگ دهخدامگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی که روی چون قمر از دوستان بپوشیدی .(سعدی)
user_image
احمد
۱۳۹۲/۱۰/۳۰ - ۱۲:۴۶:۰۴
در بیت یازدهم در چند نسخه بدین صورت نوشته شده:"گفتم که رفیقی کن با من، که منت خویشم"بنظر میرسد عبارت "منت خویشم" نسبت به "منم خویشت "حالت تاکید دارد و بنظر حقیر عمیقتر است.
user_image
عارف
۱۳۹۳/۰۳/۱۵ - ۰۱:۳۴:۱۹
جا دارد از بنیامین بخاطر به آهنگ در اوردن این شعر زیبا تشکر کرد.
user_image
ali
۱۳۹۳/۰۴/۱۰ - ۰۹:۰۸:۳۶
باسلام .واقعا یکی ازهنرمندانه ترین شعرهای مولوی .اما منظوراصلی شعردرچی؟
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۰۴/۲۴ - ۰۴:۰۶:۴۱
محسن نامجو با این شعر یک قطعه زیبا در آلبوم از پوست نارنگی مدد اجرا کرده که واقعا تحسین برانگیزه.به نام «من مست»
user_image
lai
۱۳۹۳/۰۹/۲۳ - ۰۹:۰۵:۱۳
من مست وتو دیوانه ........صد بار تورا گفتم
user_image
محسن
۱۳۹۳/۱۰/۰۳ - ۱۸:۱۷:۲۰
با سلاملذت غزل با حاشیه های شما دوچندان شدتشکر
user_image
سمیه جلالی
۱۳۹۳/۱۰/۲۵ - ۰۴:۲۰:۵۳
سلام بردوستان!علاقمندان به شعروهنرپارسی.اگرپس ازوجودابهام تحقیق وپرسشی کنیم،پس ازآن حاشیه نویسی، نظرات عمیق تروقابل تأمل ترخواهدبود;-)
user_image
محمد
۱۳۹۳/۱۲/۱۶ - ۱۵:۰۸:۱۱
دروداگر امکان دارد لطفا معنی بیت های 4و6و9و13و14 را بفرمایید.پیشاپیش متشکریم
user_image
حمیدرضا
۱۳۹۴/۰۲/۳۱ - ۰۴:۴۰:۱۷
اصل شعربایداینچنین باشد:من مست وتودیوانه مارا که بردخانهصدربارتوراگفتم کم خوردوسه پیمانه.......کلا شعری ک شماپست گذاشتید بیت اولش دچار افت آهنگی وکاملا مشهودی شده،لطفا توضیح بدید ب خاطر این کار؟؟
user_image
nikyar
۱۳۹۴/۰۴/۱۷ - ۰۲:۲۴:۵۳
با درودّّ ّبنشناسمّباید شکل صحیح باشدب در غزلی دیگر هم برای تاکید امری و درخواستی و نیز ضرورت وزن شعر آمده است:خام بمگذار مرا ((قدرت ا.. احمدی نژاد نوشته:با تشکر از صاحبدلان عزیزی که با دقت تک تک ابیات را بررسی میکنند و امثال این حقیر را در درک مطالب کمک و راهنمائی میفرمایند . در جائی، مصراع دوم از بیت یازدهم را بصورت ” گفتا که نبشناسم این خویش … ” رؤیت نموده ام . چنانچه صحت دارد این حقیر را راهنمائی فرمائید .با تشکر))
user_image
بهرام مشهور
۱۳۹۴/۰۷/۲۲ - ۱۵:۰۷:۱۹
بخاطر علاقه ای که برای اهتمام شما در راه اندازی این سایت بی نظیر و ارزشمند دارم متن اصلی را برای شما و سایر دوستان ادب دوست می نگارم . این متن از کتاب غزلیّات شمس تبریزی که به اهتمام منصور مشفق و با مقدمه استاد جلال الدین همائی و علی دشتی توسط بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه به طبع رسیده : چاپ اوّل خرداد 1335 ، چاپ دوّم اسفند 1335 و چاپ سوّم اسفند 1338 در صفحه 695 و کتاب را پدرم که مردی شریف ، مهندسی سختکوش و زحمتکش ، مردی ادب دوست و مسلمانی مؤمن بود همچون چندین کتاب قدیمی دیگر خریده و برای ما به یادگار گذاشت . غزل بدین قرار است :من مست و تو دیوانه ما را که برد خانهصد بار ترا گفتم کم خور دو سه پیمانهدر شهر یکی کس را هشیار نمی بینمهریک بتر از دیگر شوریده و دیوانهجانا بخرابات آی تا لذّت جان بینیجانرا چه خوشی باشد بی صحبت جانانههرگوشه یکی مستی دستی زده بر دستیزان ساقی سرمستی با ساغر شاهانهای لولی بربط زن تو مست تری یا منای پیش تو چو مستی افسون من افسانهتو وقف خراباتی خرجت می و دخلت میزین دخل به هشیاران مسپار یکی دانهاز خانه برون رفتم مستیم به پیش آمددر هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانهچون کشتی بی لنگر کژ میشد و مژ میشدوز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانهگفتم ز کجائی تو تسخر زد و گفتا مننیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانهنیمی ز آب و گل نیمیم ز جان و دلنیمیم لب دریا نیمی همه دُردانهگفتم که رفیقی کن با من که منت خویشمگفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانهمن بی سر و دستارم در خانۀ خمّارمیک سینه سخن دارم زان شرح دهم یا نهشمس الحق تبریزی از فتنه چه پرهیزیاکنون که در افکندی صد فتنه فتانه
user_image
روفیا
۱۳۹۴/۰۷/۲۲ - ۱۵:۳۴:۱۳
سرمست چنان خوبی کی کم بود از چوبیشبستری نیز میگوید :درآ در وادی ایمن که ناگاهدرختی گویدت «انی انا الله»روا باشد انا الحق از درختیچرا نبود روا از نیک‌بختیحافظ نیز میگوید :بلبل به شاخ سرو به گلبانگ پهلویمیداد دوش درس مقامات معنوییعنی بیا که آتش موسی نمود گلتا از درخت نکته توحید بشنوی
user_image
سالی
۱۳۹۴/۰۷/۲۷ - ۰۹:۲۳:۵۹
گمان میکنم برای جلوگیری از سو برداشت مصرع اولو سانسور کردن. در ضمن اونجایی که نوشته بتر صحیح است. چون مولوی اگاه به زبان ترکی بوده و بارها دیده شده که از لغات ترکی در اشعارش استفاده کرده در اینجا هم بتر یک کلمه ترکی هست و در واقع همان معنی یکی از یکی بدتر رو میده .
user_image
علی ج.
۱۳۹۴/۰۸/۰۸ - ۲۲:۰۹:۲۲
مصراع اول به این صورت که نوشته اید از زیبایی شروع شعر میکاهد. به صورت «من مست و تو دیوانه، ما را کی برد خانه» زیبایی بسیار بیشتری دارد، چه آنکه دیوانه و خانه مسجع هستند. و در اکثر نسخ هم اینگونه نوشته شده.
user_image
قدرت خدرلو
۱۳۹۴/۰۸/۲۵ - ۰۲:۴۵:۲۵
در مورد بتر باید دانست که این کلمه هم در ترکی کاربرد دارد هم در فارسی البته فارسی امروز نه بلکه در متون ادبی اما فرقی که دارند در این است که در ترکی هم به معنی بهتر وهم به معنی بدتر ودر متون ادب فارسی فقط به معنی بد تراست.
user_image
هادی
۱۳۹۴/۰۹/۱۸ - ۰۱:۲۲:۵۶
من با این غزل پرواز می کنم.
user_image
محمد جواد
۱۳۹۴/۱۰/۰۸ - ۰۰:۵۷:۲۹
سری به معنی استن حنانه در واژه یاب بزنید . زیباست
user_image
سیروس
۱۳۹۴/۱۰/۱۱ - ۱۱:۰۵:۳۹
با سلام وعرض ادب خدمت سروران ارجمنددر بیت هشتم در بعضی کتب آمدهچون کشتی بی سکان کژمیشد ومژ میشد
user_image
پرویز
۱۳۹۴/۱۰/۲۴ - ۰۵:۱۳:۰۲
در بیت دهم بجای منم خویشت درچند جا شنیده یا خوانده ام منت خویشم که شاعرانه تر است فکر میکنم دومی درست تر است
user_image
سهل
۱۳۹۴/۱۰/۲۹ - ۱۶:۵۳:۲۸
با سلام'جان شعر از بیت از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد شروع میشود'به نظر من مستی همان مستی مادی است که در افراد با کمال و والا عموما مستی مادی هم سر آخر به مستی معنوی متصل میشود تا قلل از این بیت هنوز به عالم بالا متصل نموده و اوصاف یک مست زمینی است از اطراف'وقتی به حال عرفانی در اآمدند و از خود زمینی بی خود شدند اصل معنی شروع میشود'که از اینجا به بعد در واقع بیان خصوصیات یک انسان کامل از منظر مولانا میباشد'آنجا که میگوید که بنشناسم من خویش ز بیگانه اشاره است از همان یک روح واحد بودن همه انسانها و اگر به کمال برسی فرقی بین خود و دیگران نمیبینی و همه ما روح واحدی هستیم از آنجا که خدا در ما دمیده هر چه کنی به خود کنی
user_image
فتنه و اشوب وخونریزی مجوی,بیش ازین ازشمس تبریزی مگوی,,این ندارداخر از اغاز گوی,,روتمام این حکایت باز جوی,,واقعا چه روح وانرژی درین ابیات نهفته
۱۳۹۴/۱۱/۲۴ - ۱۶:۴۸:۰۶
بادرودوسپاسدرمصرع سوم واژه ,,بطر,,به چم مستی درست میباشد,,بعضی دوستان دقت لازم رانکردن ونوشتن بدتر درسته,,معنای درسته مصرع:هرکدام ازمستان راکه میبینم مست تر از ان یکی بودند,درضمن من بیخودو تو بیخود درست است طبق نسخ قدیمی ,به وزن غزل هم دقت کنید مشخص میشه ,مفعول ومفاعیلن,,
user_image
عابد عالیوند
۱۳۹۵/۰۱/۲۰ - ۰۵:۳۶:۲۴
حدودن 40 حاشیه برای این شعر نوشته شده که اکثرن فکر می‌کنم مربوط به همون بیت اول میشن. در آخر هم نفهمیدم که من مست و تو دیوانه درسته یا من بیخود و تو بیخود؟!
user_image
میم
۱۳۹۵/۰۸/۰۲ - ۱۳:۵۸:۵۴
در بیت چهارم کلمه‌ی «زبر» صحیح است، به معنای «بالا»: دستی بالای دستی.
user_image
سینا شکیبا
۱۳۹۵/۰۸/۰۴ - ۱۵:۰۳:۳۰
درود این غزل رو استاد شهرام ناظری در دو البوم صدای سخن عشق و رقصانه اجرا کرده که قطعا زیباترین اجراها هستند
user_image
آریافیضی
۱۳۹۵/۰۸/۰۶ - ۱۶:۵۷:۰۷
من میگم شاعر هرچقد شاعر بزرگی بوده اشتباه داشته.........من مست و تو دیوانه / مارا که برد خانه/ صد بار تورا گفتم / کم خور دوسه پیمانه. ............اول به مخاطبش میگه من مست هستم تو دیوانه.......بعد میگه بهت گفتم کم بخور (که مست نشی) در صورتی که مخاطبش مست نشده خودش مست شده.نظر شما چیه؟ آیا یه صنعت ادبیه و من سر در نمیارم؟ یا چی؟
user_image
مریم
۱۳۹۵/۰۸/۰۶ - ۱۷:۱۴:۳۱
تا دیوانه نباشی عشق نداری و زمانی که عشق نداری پوچی
user_image
مریم
۱۳۹۵/۰۸/۰۶ - ۱۷:۱۵:۱۹
این جمله از علی باقریه
user_image
مانی
۱۳۹۵/۰۹/۰۶ - ۰۵:۱۹:۵۱
درود بر شمالطفا لینک آواز استاد ناظری رو هم توی لیست خوانندگان این شعر قرار بدینبه همراهی گروه تنبور استاد عالی نژاد و همخوانی ایشون اگه اشتباه نکنم
user_image
طلا
۱۳۹۵/۰۹/۲۱ - ۱۷:۲۵:۰۴
جناب مولانا چند بار مخاطب هاشو عوض میکنه اولین مخاطب همان دیوانه و لولی بربط زن یا ساقی با ساغر شاهانه است که با شراب آگاهی همه اهالی شهری رو که امثال مولانا اونجا هستن رو مست کرده.پس کسی که دیگران رو اینچنین مست کرده میبایست از مستی دیوانه شده باشه .میتونیم دیوانگی رو بی عقلی هم درنظر بگیریم البته بی عقلی ناشی از عشق منظورمه چون وقتی عشق میاد وسط عقل و استدلال میره کنار.مخاطب دیگرش میتونه ما باشیم که میگه جانا به خرابات آ تا لذت جان بینی.شهرام ناظری در آلبوم رقصانه بسیار زیبا بازسرایی کرده اند.
user_image
عادلی
۱۳۹۵/۱۰/۱۵ - ۱۹:۳۹:۲۵
با سلامگرچه مصرع "من مست و تو دیوانه" زیباتر و دلنشینتر است ولی مصرع " من بیخود و تو بیخود" با توجه به ادامه ی بیت، درست است. زیرا در مصرع دوم شاعر از مخاطبش خواسته "که ای کاش چند پیمانه کمتر خورده بودی" پس مخاطبش هم همانند وی مست بوده و نه دیوانه. بعضی از دوستان گفته اند نهایت مستی، دیوانگی است و منظور شاعر نیز اشاره به آن دارد. ولی این حرف اشتباه است چون اگر اینگونه بود فرض بر اجرای خواسته ی شاعر، مخاطبش چند پیمانه کمتر میخورد از حالت دیوانگی به مستی میرسید و آنگاه میتوانست به مقصد برساند ولی شاعر خود مدعی مستی و عدم توانایی راهبری تا مقصد است. ولی با مصرع " من بیخود و تو بیخود" کل بیت معنای درستی پیدا میکند.
user_image
محسن
۱۳۹۵/۱۱/۰۷ - ۱۱:۲۵:۰۱
دوستان (( این پند ننیوشیدی ... )) درست است نه (( این پند ننوشیدی )) زیرا:1. پند نوشیدنی نیست. پس این پند ننوشیدی بی معنی است.2. نیوشیدن به معنی گوش کردن با دقت است و کاملا با معنی شعر مطابقت دارد.
user_image
بهنوش
۱۳۹۶/۰۲/۰۸ - ۱۳:۰۶:۲۴
سلامی چو بوی خوش آشنایی به همه عزیزان دلم که اهل دل اند
user_image
بهنوش
۱۳۹۶/۰۲/۰۸ - ۱۳:۰۷:۳۳
سلامی چو بوی خوش آشنایی به همه عزیزان دلم که اهل دل اند
user_image
کوروش
۱۳۹۶/۰۳/۰۲ - ۰۱:۱۶:۵۲
استاد ناظری بزرگ در آلبوم "صدای سخن عشق" و قطعه زیبای "دیوانه شو" در سال 1358 یکی اس نخستین اجراهای این قطعه زیبای مولانا را با هنرمندی گروه تنبور شمس اجرا نموده اند.
user_image
Mahsan
۱۳۹۶/۰۳/۰۸ - ۰۱:۵۵:۱۷
تهی هم توی آهنگش یه قسمتی از این شعر رو شروین خونده آهنگ دورهمی
user_image
زارع
۱۳۹۶/۰۴/۱۸ - ۰۳:۰۷:۱۶
سلام به عزیزان نکته سنج..در مورد واژه بتر.. هم اکنون هم در بسیاری روستاهای فارس در معنای بدتر به کار می رود.. ولی نکته ای که اینجا مهم است این است که : حضرت مولانا شوریدگی و دیوانگی اینچنینی را نکوهیده نمی دانسته که از صفت تفضیلی بتر در معنای بدتر استفاده کرده باشد! اکنون هم در افواه عمومی گاه به طعنه از این صفت در موارد ممدوح هم بهره میبرند.لذا به نظر میرسد معنای اصلی بتر همان بدتر با اخفای دال باشد ولی تلویحا در معنای "برتر" و صفت تفضیلی هم به کار برود.
user_image
...
۱۳۹۶/۰۵/۲۰ - ۱۱:۵۱:۵۴
سرمست چنان خوبی کی کم بود از چوبیبرخاست فغان آخر از استن حنانهاین بیت در باره درخت موسی در وادی ایمن نیست ستون حنانهاز ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادستون حَنّانه (به معنی ستون گریه کننده) نامی است که به یکی از ستون‌های چوبی مسجد النبی در مدینه عربستان داده شده‌است. محل این ستون را در سمت مغرب محراب پیامبر اسلام و نزدیک‌ترین ستون‌ها به محراب نماز پیامبر اسلام و چسبیده به دیوار قبلی مسجد دانسته‌اند.بر پایه داستان‌ها، «محمد، پیامبر اسلام ، پیش از اتمام ساختمان مسجد به هنگام سخن راندن پشتش را به این ستون که از تنه نخل ساخته شده‌بود تکیه می‌داده و زمانی که پس از آن تصمیم گرفت از بالای منبر سخنرانی کند این ستون آغاز به نالیدن کرد. پس از آن محمد، این ستون را در بر گرفت تا آرام شد.»داستان‌ها می‌نویسند که این درخت بعداً دفن شد یا به دستور محمد درخت را کندند (و در زیر منبر) خاک کردند و یا بنی امیه هنگام نوسازی مسجد این درخت را بریدند.شاعران گوناگون از جمله مولوی در بیت‌هایی از اشعار خود از این ستون یاد کرده‌اند:بنواخت نور مصطفی آن اُستُن حنانه راکمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شوو یا:سرمست چنان خوبی کی کم بود از چوبی برخاست فغان آخر از استن حنانهگفته شده که این ستون را «علم رسول‌الله»، «جزعه» و «مخلقه» هم می‌نامیدند. مخلقه به معنای عطرآگین است و در توضیح آن آمده‌است که این نام‌گذاری برای آن است که بر این ستون عطر و عود می‌سوزاندند و یا این‌که یاران پیش از دیدار با محمد در این مکان خود را عطرآگین می‌کردند.
user_image
...
۱۳۹۶/۰۵/۲۰ - ۱۱:۵۴:۱۵
سرمست چنان خوبی کی کم بود از چوبیبرخاست فغان آخر از استن حنانهاین بیت در باره درخت موسی در وادی ایمن نیست ستون حنانهاز ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادستون حَنّانه (به معنی ستون گریه کننده) نامی است که به یکی از ستون‌های چوبی مسجد النبی در مدینه عربستان داده شده‌است. محل این ستون را در سمت مغرب محراب پیامبر اسلام و نزدیک‌ترین ستون‌ها به محراب نماز پیامبر اسلام و چسبیده به دیوار قبلی مسجد دانسته‌اند.شاعران گوناگون از جمله مولوی در بیت‌هایی از اشعار خود از این ستون یاد کرده‌اند:بنواخت نور مصطفی آن اُستُن حنانه راکمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شوو یا:سرمست چنان خوبی کی کم بود از چوبی برخاست فغان آخر از استن حنانه
user_image
رنگارنگ
۱۳۹۶/۰۵/۲۰ - ۱۳:۲۳:۳۰
.....ستون چوبی که گویا حضرت رسول (ص) به آن تکیه می داده است می گویند پس از در گذشت حضرت( ص)آواز گریه از آن بلند می شده است. و خداوند آگاه ترین است.
user_image
nabavar
۱۳۹۶/۰۵/۲۰ - ۱۵:۵۴:۳۳
گمان می کنم ستون کهنه ای بوده و در اثر فشار صدایی چون ناله از آن برخاستهگفته اند که حضرت دستور داداه اند تا ستون را دفن کنند تا در قیامت طبق خواسته ی ستون با حضرتش محشور شودبعضی می گویند : ساخته ی احساسات مردم عامی ست ، مانا در نهان اولین راوی
user_image
هادی
۱۳۹۶/۰۵/۲۴ - ۰۲:۴۵:۵۳
با اشعار مولانا پرواز میکنم خصوصا اونایی که مخاطبش شمس بوده بسیار بسیار عالیه سایتتون
user_image
مریم
۱۳۹۶/۰۶/۱۷ - ۰۰:۳۱:۳۱
در بیتی که شاعر می پرسد:گفتم زکجایی تو، تسخر زد و گفت ای جان/ نیمیم زترکستان، نیمیم ز فرغانهآیا روی سخن مولانا که گویا راوی اول شخص این روایت است و خودش در این روایت حضور دارد شمس تبریزیست؟می گوید :از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد و ..... تا اینکه از او می پرسد که اهل کجایی و او می گوید اهل ترکستان و فرغانه.فرغانه که نام شهر و استانی در کشور کنونی اُزبکستان است که با ترکمنستان و قرقیزستان و تاجیکستان هم مرز است و ترکستان هم گویا به مجموعه ای از همین کشورهای آسیای میانه اطلاق می شده. اگر آن فرد شمس بوده آیا می شود ننتیجه گرفت که شمس تبریزی اصالتاً اهل آسیای میانه بوده؟ البته مولانا هم اهل بلخ بوده که شهریست در ناحیه مرزی افغانستان و تاجیکستان امروزی
user_image
Hamed Salehi
۱۳۹۶/۰۷/۲۳ - ۰۷:۵۶:۰۱
جانا بی خرابات آ تا لذتی جان بینی جان را چه خوشی باشد ( نی ) صحبت جانانه نی بهتر است از بی
user_image
روزبه اصغری
۱۳۹۶/۰۸/۰۱ - ۱۳:۵۶:۳۱
با سلام خسته نباشید خدمت شما به نظر بنده در بیت یک ((کم خور دو سه پیمانه ))غلط است و باید بصورت کم زن دو سه پیمانه نوشته شود با تشکر
user_image
همایون
۱۳۹۶/۰۹/۱۶ - ۱۲:۵۷:۵۲
جلال دین بار‌ها به وقف بودن انسان اشاره میکند انسان یک ویژگی‌ ذاتی دارد و آن وقف کردن خود بکاری و چیزی در هر دور از زندگی‌ استدر پشت هر نوع وقفی خود در میان است بجز وقف مستی شدن و مستی کردن تمام هدف این است که غیر از خود را هم بتوانیم ببینیم و بینش خود را گسترش دهیمو از خانه بیرون آییم
user_image
احمد فرهادی
۱۳۹۶/۱۰/۲۵ - ۰۵:۲۲:۵۶
این غزل زیبا را محسن نامجو در قطعه چهارم از آلبوم ((از پوست نارنگی مدد)) هم خوانده اسم قطعه هم هست ((من مست)). لینک آهنگ در آیتونز : پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
گمنام
۱۳۹۶/۱۰/۲۵ - ۱۵:۲۸:۱۱
به جناب نامجو قویا سفارش میکنم ، دست از سر مرکبات بردارند و برای نامیدن آلبومشان از شخصیت اصلی داستان کنیزک و کدو و.... استفاده کنند. و من الله توفیق و .....
user_image
بهار
۱۳۹۶/۱۰/۲۶ - ۱۸:۱۴:۱۴
استاد شهرام‌ناظری در آلبوم رقصانه بی نظیر اجرا کرده.از دست ندهید
user_image
عطا
۱۳۹۶/۱۱/۰۵ - ۱۰:۵۶:۳۵
در بیت اول بجای «کی» باید «که» نوشته شود وگرنه از نظر عروضی اشتباه است
user_image
مهدی
۱۳۹۶/۱۱/۰۷ - ۲۳:۵۰:۵۲
"گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت" درست تر " گفتم که رفیقی کن با من که منت خویشم"باشد لطفا بررسی نمایید و ممنون
user_image
متین
۱۳۹۶/۱۲/۰۶ - ۱۹:۵۵:۵۵
این شعر رو محسن نامجو هم در ترانه‌ای با نام "من مست" خونده ولی توی لیست گنجور اصلا اونو پیدا نکردم!
user_image
مهراد فانی
۱۳۹۷/۰۲/۰۴ - ۲۳:۲۱:۱۷
سلام،نسخه استاد فروزانفر الان دقیقا جلوم هست و به این صورت نوشته شده؛بیت اول:من بیخود و تو بیخود ما را کی برد خانه / من چند ترا گفتم کم خور دو سه پیمانهالبتهمن مست و تو دیوانه/ صدبار ترا گفتم شاید زیبا تر باشه اما معتبر همین بیتی هست که گنجور نوشته و اون بیتی که شما میگید معروف شده است. و از طرف دیگه کلی تناقص داره، تو مصرع اول به شکل صحیح نشون میده جفت از خود بی خود شدند و در مصرع بعد اگه سوالی خونده بشه معنای قشنگتری میگیره که از دیگری سوال میکنه من چند ترا گفتم؟ در کل نوشته صحیح این بیت همون من بیخود و تو بیخود .... هستشراجب (کی) یا (که) هم باید بگم به وزن عروضی کافیه نگاه بندازید تا ببینید کی درسته و باز هم تو نسخه ای که دارم کی نوشته شده...خانم @مریم :این شعری هست که مولانا گفته و ما نمیتونیم با توجه به علایقمون شعر و با نام مولانا عوض کنیم، باید همون طور که گفته شده نوشته بشه و خونده بشه...ممنون از سایت گنجور
user_image
هیچامد
۱۳۹۷/۰۲/۲۵ - ۱۶:۵۹:۰۰
شرح کاملی از هستی آدم سپس بشر و اتمام کار انسان و این حال در سعدی بزرگ با دو بیت هر که دلارام دید از دلش آرام رفتچشم ندارد خلاص هر که در این دام رفتیاد تو می‌رفت و ما عاشق و بیدل بدیمپرده برانداختی کار به اتمام رفتکامل و تمام و بسیار پر هیبت
user_image
طغیان
۱۳۹۷/۰۳/۱۷ - ۱۷:۱۸:۰۹
به این دلیل واضح که مولوی از تاجیک (ایرانی) های خراسان بود و در اشعارش لحجه ی شیری فارسی دری آشکار است خوبست که تاجیک افغانستانی در مورد اشعارش نظر دهد.مثلن وقتی من بازی گوشی میکردم و‌درس نمیخواندم مادرم میگفت «حال ما از ای بتر میشه». بنا تردیدی نیست که مولانا بتر منظورش بوده باشد.دوستی کفته است که بتر کلمه ی ترکیست .نه آنگونه نیست.این کلمه کوته تر کلمه ی بد تر است.
user_image
وحید جویا
۱۳۹۷/۰۶/۰۲ - ۲۰:۰۹:۵۸
مولانا به خود همچون جرأت ای را نمی دهد که بگوید "من بیخود و تو بیخود"!حضرت مولانا برای شمس تبریزی نمی گوید "من بیخود و تو بیخود" بخاطر این که حضرت مولانا هرگز خود را با شمس تبریزی برابر و مساوی نمی گوید.حضرت مولانا میگوید "من مست و تو دیوانه" درجه ای دیوانگی خیلی ها بلند تر از درجه ای مستی است. یک مست دوباره به حالت عادی خود بر میگردد اما دیوانه به حالت خودش باقی می ماند.
user_image
وحید جویا
۱۳۹۷/۰۶/۰۲ - ۲۰:۳۲:۰۵
منظور شمس از "نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه"منظور اش این نیست که من از آسیای میانه هستم بلکه منظور اش این است که من قید به تعلقات نیستم, از یک قوم خاص و از یک خاک خاص نیستم من مربوط به تمام جهان هستی هستم,
user_image
موسوی
۱۳۹۷/۰۶/۱۳ - ۱۵:۳۶:۰۲
درود بر شماالآن غزل رو در خوانش گوش دادم و متوجه شدم که آقای پازوکی بزرگوار بیشتر لغات رو اشتباه تلفظ میکنن و اوزان رو درست بجا نمی آورند.
user_image
علی موجز
۱۳۹۷/۰۸/۲۳ - ۰۸:۵۴:۳۷
باسلام میخواستم بگم که شاعر این شعر علی موجز در منطقه شبستر اذربایجان غربی است که مانند صمد بهرنگ شعر هایش را به نام کسان دیگر میزنند
user_image
ابوالفضل
۱۳۹۸/۰۱/۰۹ - ۱۴:۱۸:۵۸
بزرگان عزیز مشاهدۀ مصرع نخست بیت اول بنده را حیران ساخت. همه جا و همیشه این مصرع را "من مست و تو دیوانه" میخواندیم.دوم: محس نامجو نیز، بدون توجه به مشی سیاسی یا دینی او، نیز این غژل را بسیار سیوا خوانده است.
user_image
صابر
۱۳۹۸/۰۲/۲۳ - ۱۷:۰۱:۵۲
احمد ظاهر آواز خوان فقید خراسان/ افغانستان این شعر را در یک قالب آهنگ بسیار زیبا سروده است.پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
علی
۱۳۹۸/۰۳/۱۴ - ۰۹:۳۶:۴۴
این شعرو محسن نامجو به زیبایی خوندن، پیشنهاد میکنم گوش کنید
user_image
رویا
۱۳۹۸/۰۳/۲۰ - ۰۶:۴۷:۴۴
در زبان لری بدتر را بتر تلفظ میکنیم. هربک بتر از دیگر...زبان لری پایه فارسی اصیل است از نظر من. خیلی از کلماتی که زمانی جزو زبان فارسی بوده و به فراموشی سپرده شده اند در لری استفاده میشوند.
user_image
حمید رضا صادقی
۱۳۹۸/۰۷/۰۶ - ۱۵:۳۷:۵۲
من لر هستم ما هم کلمه بَتر استفاده میکنیم و کاملا درسته .
user_image
علی
۱۳۹۸/۰۸/۱۸ - ۱۲:۲۲:۱۷
در حلقه لنگانی باید که بلنگیدن بجای می باید لنگیدن
user_image
موژان
۱۳۹۹/۰۲/۰۳ - ۱۲:۳۰:۴۳
از مطالب این سایت بسیار می اموزم.به عقیدهء من این بیت زیر در این غزل باید حتماً اینکونه خوانده شود:هر کوشه یکی مستی "دستی ز بر دستی " وان ساقی هر هستی با ساغر شاهانه. اگر بخوانیم "دستی زده بر دستی" معنی عرفانی غزل واژگون میشود.و شور عشق و عاشقی از بین میرود زیرا:مولانا میگوید کلیه عالم خلقت مست عشق است و در این میخانهء هستی همه دستها را بالا برده (هر دستی از دست دیگری سبقت می‌گیرد (دستی زبر دستی) و تقاضای دریافت جرعه بعد از جرعه از بلده طهوری الست که بوسیله ساقی هر هستًی در جامهای انها ریخته میشود می نمایند. ان ساقی هر هستی همان انسان کامل و مظهر الهی است که واسطه رساندن فیض از عالم اعلی به عالم ادنی است. و بدون وصول فیض الهی توسط او هیج موجودی نمی تواند به کمال. خود که همان معشوق خود است برسد.این غزل مولانا فوق العاده است زیرا هم معنی "مستی عشق" را روشن میکند و هم معنی عاشق و هم معنی معشوق را. به عبارت دیگر او میگوید خود ما هم عاشقیم و هم معشوق. عاشق رسیدن به کمال نهفته در وجودمان) که همان معشوقمان هست) میباشیم. واین امکان پذیر است اگر لا جرعه از "شراب طهوری" که ساقی هر هستی با ساغر شاهانه به ما عطا مینماید بنوشیم.در این غزل او معنی عشق، عاشق و معشوق را توضیح می‌دهد که در خود ما ودر هر پدیده عالم هستی به صورت "تمنای وجودی" به ودیعه گذاشته شده و اینکه هدف زندگی هر موجودی رسیدن به کمال خود (بهشت خود) است و این توسط مجاهدتی عاشقانه و مستانه تحقق میابد. بدون این نیروی مستانه عشق که موجودات را به سوی کمال و بهشت خود سوق می‌دهد خلقت فاقد معنی میشود.اگر لطف کنید نظریات خود را راجع به توضیح من بنویسید متشکر میشوم
user_image
Ebro
۱۳۹۹/۰۲/۱۰ - ۰۲:۵۲:۲۶
دوستان به نظرتون این استفاده از واژه ی "کف" به جای واژه ی "لب" در مصرع "نیمیم لب دریا نیمیم ز دردانه" عارفانه تر و درست تر نیست؟به چند دلیل.اول لب دریا چیزی نیست که نیم داشته دوم این که کف کم ارزش و دردانه یا همان مروارید گرانبهاست و اینجا حضرت خواستن یه مراعات نظیر پارادوکسی بسازن سوم کف روی دریا قرار می گیره و دردانه در قعر دریاست و حضرت خواستن بگن که هم در بالای بالا سیر می کنن و هم روی زمین می گردن(چون در حالت مستیه)چهارم این که "نیم لب دریا" معنی مشخصی ندارد اگر دارد بفرمایید
user_image
Ebro
۱۳۹۹/۰۲/۱۰ - ۰۲:۵۴:۲۶
پس بهتره گفته بشه: نیمیم کف دریا نیمیم ز دردانه
user_image
علی معصومی
۱۳۹۹/۰۵/۰۸ - ۲۲:۱۱:۲۹
سلامدر حلقه لنگانی می‌باید لنگیدناین پند ننوشیدی از خواجه علیانهفکر کنم علیلانه باشه
user_image
حسن
۱۳۹۹/۰۵/۲۶ - ۱۱:۴۳:۵۸
واقعا متن چنین شعری را باید با الماس سرخ تراشیده شده بسازند و قاب بگیرند و به عنوان میراث ملّی محفوظ بدارند که باز هم کم هست.چه کسی می‌داند که حضرت مولانا در شور عشقش چه درک کرده که آن را با این الفاظ به نظم درآورده!!!رزقنا الله و ایاکم
user_image
احمد
۱۳۹۹/۰۹/۲۴ - ۱۲:۳۲:۴۵
در بیت اول *من مست و تو دیوانه* روایتی مشهورتر است و با توجه به وزن درونی به نظر صحیح تر میرسد،دوم آنکه دوست عزیزی که غزل را به صورت صوتی خواندند و شما در سیات درح نمودید بهتر است چندی در محضر بنشینند
user_image
بابک
۱۳۹۹/۱۰/۱۴ - ۰۹:۵۹:۳۷
درست مفهوم « نیمه » که برای ما ، بیشترنشان « دو بخش بریده از هم » است ، در گستره پیوند یوغی، محل اتصال و آمیختگی و یکی بودنست . « نیمروز» ، درست جائیست که دو بخش، به هم می‌پیوندند و یکی می‌شوند . نیم، مسئله « تاخوردگی و خمیدگی» یک چیز به دو بخش است. تفاوتها و اختلافات، به کردار، تاخورگی درک می‌گردد ، نه به کردار اضداد .
user_image
سجاد
۱۳۹۹/۱۱/۱۶ - ۱۳:۰۲:۱۹
مشکل بیت اول اینجاست که مست به دیوانه میگه صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه. اگر طرف دیوانه هستش پس چه فرقی میکنه که مست باشه یا دیوانه به هرحال نمیتونه مست رو به خانه ببره پس بیخود بودن منطقی تر هستش
user_image
بهزاد
۱۳۹۹/۱۲/۱۰ - ۰۰:۰۸:۰۲
سلام بنظر من این موشکافی دراین غزل خاص چندان روا نیست وطریق بهتر اینست که مفهوم کلی این غزل را درک کنیم چون همه جای این غزل ازکژ ومژ شدن ومستیست اصلا همین لحن این غزل رادلنشینتر میکند مولوی همیشه مست است ولی درین غزل مست تر واجازه دهیم ازمستی مست بشنویم درمصرع اول اعتراف میکنه ومامتوجه میشویم اینبار این بزرگ چه حالی دارد با احترام به همه ،مست شوتابشنوی
user_image
بهزادهمه
۱۳۹۹/۱۲/۱۰ - ۰۲:۵۶:۱۸
همه عزیزان درچندموردکه قابلیت شک دارند دقت فرمودندکه البته هرگز نمیشودبه جواب قطعی رسید چون خود مولوی اینجا نیست تا بگویدکدام نظر درست است ولی نکته های بااهمیت وقطعی درین غزل هست که پرداختن به انها برای ما اموزنده میتواند باشد مثلا تعمق درین سوال مولوی که (من مست وتودیوانه را)ماراکه برد خانه؟منظورازخانه که روشن است و
پاسخ به این سوال مارابه اصلاح خود درابعاد عملی زندگی وادار میکند
user_image
امیر
۱۴۰۰/۰۲/۰۸ - ۰۸:۳۱:۰۳
مارا کی برد خانه خیلی اقتضاحه لطفا درستش کنید که برد خانه
user_image
سفید
۱۴۰۱/۰۱/۳۱ - ۲۰:۴۸:۱۶
  گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه...   من بی‌دل و دستارم در خانه‌ی خمّارم یک سینه سخن دارم، هین شرح دهم یا نه...  
user_image
بی نشان
۱۴۰۱/۰۶/۰۲ - ۱۴:۰۹:۳۴
من بیخود و تو بیخود  من مست و تو دیوانه  هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه  عرض ادب و احترام خدمت فرهیختگان گرامی و شعر پژوهان گرانسنگ مطالبی در راستای شرح برخی کلمات و ابیات غزل فوق الذکر توسط اعزه گرام مطرح شد که بهره بردنی بود.... عرائضی از حقیر که صرفا براداشت هایی شخصی و ذوقی هست و سندیت ادبی و پشتوانه ی علم آکادمیک درش نیست و رعایت قواعد تفسیر و تحلیل امروزین متون تاویلی و چند معنا.... طرح سوالاتی چند از بسیار سوالی که قابل طرح است در انتظار
پاسخ اعزه ادیبان محترم من مست تو دیوانه  من بیخود تو بیخود  در شهر هیچکس هشیار نیست  گفتمت کسی ما را به خانه نمی برد در حالت بیخودی و مستی و طرفه اینکه اصلا در این شهر هشیاری نیست همه مست و شوریده و دیوانه و بیخود و یکی بتر و زبر از دیگری است پس جناب مولوی چه می گوید و از چه تجربه ی شگرفی حکایت گری می کند؟!  ما را کسی به خانه نمی برد  از خانه برون رفتم ؟!  سیر معکوس غزل از خانه برون رفتم مستی با خصوصیات کذا و کذا پیش روی من قرار گرفت با او شروع به مخاطبه ای شگرف کردم و بیت اول را در آخر عرض کردم که با همه ی این تفاسیر من مستی و تو دیوانه ای ، تو بیخودی من بیخودی و ورای من و توهای ابیات شاید شگفتی در این باشد که من که تو را از خوردن مسکر منع میکنم خود مستم و لایق منع شدن آنهم در شهر مستان.... مستی که از عاقلان عالم در حسرت اویند که در سرتاسر این تجربه ی شگرف در عین مستی از طوری ورای طور عقل متعارف معارف ناب و نایابی رو افاضه میفرماید که نه جای پرداختن به معارف و معانی مستتر در کلمه کلمه آن اینجاست و نه کار ناشسته رویی چون حقیر .... تصدیع وقت عزیزان خواهد بود
user_image
بی نشان
۱۴۰۱/۰۶/۰۲ - ۱۴:۱۵:۰۷
من بی خود به علاوه ی توی بی خود می شود رفع منی و تویی و اتحاد مایی و یگانگی  مستان خدا گرچه هزارند یکی اند  مستان هوا جمله گانه ست و سه گانه ست یا دوگانه اند و سه گانه اند  بی خودی و از خودی رستن غایت قصوا و مقصد اعلای سیر انسان در عرفان اسلامی است/ نیل به مقام عبدللهی  اگر مستی و بی خودی و بی خان و خانمانی ما مذموم هست که صد البته نیست پس سکونت ما در شهری پر ز مستان و مستی زبر مستی بیخودان چه معنا دارد؟! 
user_image
بی نشان
۱۴۰۱/۰۶/۰۲ - ۱۴:۲۱:۲۵
بیخود شده ام ای جان بیخود تر از این خواهم ... من مستِ چنین خواهم ... مست و دیوانه هیچکدام جایشان در هر آنچه از جنس حد و محدودیت و امن و راحت است که خانه مصداق تام آن می تواند باشد نیست ... نه اینکه ما را کسی به خانه نمی برد، نه ، اصلا جای و جایگاه ما خانه و کاشانه و قرار و سکونت نیست ... خانه بسوزم بروم تا که به جانان برسم .... اگر من بی خود است  تو هم بی خود ... و شهر شهر بی خودان  خانه چه معنایی دارد ؟! و اینکه حرف ننیوش ترین وجود، موجودی است به نام دیوانه و از عقل متعارف معاف وگرنه نمی فرمود این نه تجربه ای یکباره که تذکار و تذکری صدباره است... صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه .... در کدام مجلس ؟! در مجلسی که مستی ز بَرِ مستی 
user_image
بی نشان
۱۴۰۱/۰۶/۰۲ - ۱۴:۴۹:۳۲
خانه بسوزم بروم تا به بیابان برسم.. خانه سوزی و بیابان گردی شِما و  شیوه ی مستان و دیوانگان و به تعبیری ذره صفتانِ حیران است.. حتی اگر مستی به دیوانه ای در مجلسی واحد صدبار تذکار کمتر باده خواری دهد تصویری بدیع و شگرف و بی بدیل را ارمغانه آورده است .... مدینه و شهر یعنی مدنیت و قانون و قوام، سکونت و قرار، به حقیقت باید در پی یافتن هرآنچه در ۺهر مستان و دیوانگان حاکم است در گفتمان اندیشگانی چونان از می بتر و از باده، باده تری گشت و در پی بنیان نهادن آن بود .... شهری شوریده و دیوانه ی ساقی ای شیرین دست و شکرین شیوه.... دعوت جان به خرابات؟!  خرابات جای صحبت جانان؟! بعد کی گفته حافظ تنها در خرابات مغان نور خدا می دیده ؟!  تازه چه بی منتها فرقهاست بین نور الله در سماوات و عرض خرابات خراب آباد کائنات دیدن تا به صحبت جانانه ی جانان نائل شدن و تازه بار عام دادن و جانهای نفوس اعصار و امصار را به این تکلیم کلیمی دعوت نمودن؟!  ای جان بسیط آدمی از ازل تا ابد دعوتت می کنم به خرابات چرا که خوشی جان تنها با مصاحبت و مجالست و فنای مستانه ی در جانان حاصل می شود و لاغیر.... که علیٌ ممسوسٌ فی ذات لله اگر ضبط ساقی هر هستے صحیح باشد که بعید می نماید اما خود طرفه تعبیری است ... ساقی ای با ساغری شاهانه که هستی در پیمانه دارد... ای ساقی هر مستی نیز اگر بوده باشد باز تعبیری شگرف است که الله یرزق کل شیءٍ به حسب طینت و ظرفیت و طلبها...  جانم به این تعبیرات قلندرانه ی بی شبیه چونان مولانا شیرانی  که در حقیقت یگانه اند و نه چون روبهان در اسم و رسم و نام بیگانه....  تو وقفِ خراباتی  دخلت مِی  خرجت مِی  چطوری این تعابیر بدیع در معیت هم مصراعی اینچنین بی بدیل را رقم زده اند: تو وقف خراباتی دخلت مِی و خرجَت مِی..... با دخل می توان خرج کرده و همان دخل را خرید ؟!  دخل و خرج یگانه داشتن و ارتباطش با حکم وقف جای بررسی و پژوهش دارد اعزه راهنمایی بفرمایند قدردان خواهیم بود...        
user_image
یزدانپناه عسکری
۱۴۰۲/۰۲/۱۶ - ۱۴:۳۵:۴۶
گفتم که: «رفیقی کن با من ، که منم خویشت» گفتا که: «بِنَشناسم من خویش ز بیگانه» I asked Thee to be my friend  - And change this dividing trend .Replied that"I transcend, - All divisions in me end" [یزدانپناه عسکری]*  وضعیت قلب چگونگی رفتار و رابطه ما را تعیین می‌کند. the position of the heart dictates how we behave and how we relation.
user_image
یاسین مشایخی
۱۴۰۲/۰۳/۲۰ - ۰۶:۰۰:۱۴
برخلاف تصور خیلی‌هاتون که دارید بر سر بیت اول این غزل بحث می‌کنید، باید بگم که این غزل در نسخه‌های قدیمی‌تر و معتبر دیوان شمس مثل: نسخه‌ی موزه قونیه، قره حصار و اسعد افندی نیومده، لذا به قول استاد مجتبی مینوی: اگر غزلی در این سه نسخهٔ معتبر نباشه؛ از مولانا نیست.
user_image
یزدانپناه عسکری
۱۴۰۲/۰۴/۰۷ - ۱۹:۳۰:۴۸
11- گفتم که: رفیقی کن با من که منم خویشت - گفتا که: بنشناسم من خویش ز بیگانه  *** [یزدانپناه عسکری]وضعیت قلب چگونگی رفتار و احساس انسان را تعیین می‌کند. _______7:96-7:207