مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۳۱

۱

سبکتری تو از آن دم که می‌رسد ز صبا

ز دم زدن نشود سیر و مانده کس جانا

۲

ز دم زدن کی شود مانده یا کی سیر شود

تو آن دمی که خدا گفت یحیی الموتی

۳

دهان گور شود باز و لقمه‌ایش کند

چو بسته گشت دهان تن از دم احیا

۴

دمم فزون ده تا خیک من شود پرباد

که تا شوم ز دم تو سوار بر دریا

۵

مباد روزی کاندر جهان تو دَرنَدَمی

که یک گیاه نروید ز جمله صحرا

۶

فروکش این دم زیرا تو را دمی دگر است

چو بسکلد ز لب این باد‌، آن بوَد برجا

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 177
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 125
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات