
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۳۲۶
۱
ای بر سر بازاری دستار چنان کرده
رو با دگران کرده ما را نگران کرده
۲
ما را بگزیده لب کیم بر تو امشب
و آن خلوت چون شکر یا لب شکران کرده
۳
با صدق ابوبکری چون جمله همه مکری
کو زهره که بشمارم این کرده و آن کرده
۴
زهد از تو مباحی شد تسبیح صراحی شد
جان را که فلاحی شد با رطل گران کرده
۵
جان شد چو کبوتر جان زوتر هله زوتر جان
ای تن تنتن کرده تن را همه جان کرده
۶
از عشق شب زلفت آن ماه گدازیده
وز پرتو رخسارت خورشید فغان کرده
۷
ای دفتر هر سری شمس الحق تبریزی
ای طرفه بغدادی ما را همدان کرده
تصاویر و صوت


نظرات