مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۳۳۱

۱

ای دلبر بی‌صورت صورتگر ساده

وی ساغر پرفتنه به عشاق بداده

۲

از گفتن اسرار دهان را تو ببسته

و آن در که نمی‌گویم در سینه گشاده

۳

تا پرده برانداخت جمال تو نهانی

دل در سر ساقی شد و سر در سر باده

۴

صبحی که همی‌راند خیال تو سواره

جان‌های مقدس عدد ریگ پیاده

۵

و آن‌ها که به تسبیح بر افلاک بنامند

تسبیح گسستند و گرو کرده سجاده

۶

جان طاقت رخسار تو بی‌پرده ندارد

وز هر چه بگوییم جمال تو زیاده

۷

چون اشتر مست است مرا جان ز پی تو

بر گردن اشتر تن من بسته قلاده

۸

شمس الحق تبریز دلم حامله توست

کی بینم فرزند بر اقبال تو زاده

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1314
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 860

نظرات