
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۳۴۳
۱
ایا خورشید بر گردون سواره
به حیله کرده خود را چون ستاره
۲
گهی باشی چو دل اندر میانه
گهی آیی نشینی بر کناره
۳
گهی از دور دور استاده باشی
که من مرد غریبم در نظاره
۴
گهی چون چاره غمها را بسوزی
گهی گویی که این غم را چه چاره
۵
تو پاره میکنی و هم بدوزی
که دل آن به که باشد پاره پاره
۶
گهی دل را بگریانم چو طفلان
مرا گویی بجنبان گاهواره
۷
گهی بر گیریم چون دایگان تو
گهی بر من نشینی چون سواره
۸
گهی پیری نمایی گاه دومو
زمانی کودک و گه شیرخواره
۹
زبونم یا زبونم تو گرفتی
زهی عیار و چست و حیله باره
تصاویر و صوت


نظرات
پیرایه یغمایی