مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۳۵

۱

مرا بدید و نپرسید آن نگار چرا

ترش ترش بگذشت از دریچه یار چرا

۲

سبب چه بود چه کردم که بد نمود ز من

که خاطرش بگرفتست این غبار چرا

۳

ز بامداد چرا قصد خون عاشق کرد

چرا کشید چنین تیغ ذوالفقار چرا

۴

چو دیدم آن گل او را که رنگ ریخته بود

دمید از دل مسکین هزار خار چرا

۵

چو لب به خنده گشاید گشاده گردد دل

در آن لبست همیشه گشاد کار چرا

۶

میان ابروی خود چون گره زند از خشم

گره گره شود از غم دل فگار چرا

۷

زهی تعلق جان با گشاد و خنده او

یکی دمش که نبینم شوم نزار چرا

۸

جهان سیه شود آن دم که رو بگرداند

نه روز ماند و نی عقل برقرار چرا

۹

یکی نفس که دل یار ما ز ما برمید

چرا رمید ز ما لطف کردگار چرا

۱۰

مگر که لطف خدا اوست ما غلط کردیم

وگر نه خوبی او گشت بی‌کنار چرا

۱۱

برون صورت اگر لطف محض دادی روی

پیمبران ز چه گشتند پرده دار چرا

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 181
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 126
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات