مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۳۵۷

۱

ای گشته دلت چو سنگ خاره

با خاره و سنگ چیست چاره

۲

با خاره چه چاره شیشه‌ها را

جز آنک شوند پاره پاره

۳

زان می‌خندی چو صبح صادق

تا پیش تو جان دهد ستاره

۴

تا عشق کنار خویش بگشاد

اندیشه گریخت بر کناره

۵

چون صبر بدید آن هزیمت

او نیز بجست یک سواره

۶

شد صبر و خرد بماند سودا

می‌گرید و می‌کند حراره

۷

خلقی ز جدایی عصیرت

بر راه فتاده چون عصاره

۸

هر چند شده‌ست خون جگرشان

چستند در این ره و چه کاره

۹

بیگانه شدیم بهر این کار

با عقل و دل هزارکاره

۱۰

العشق حقیقه الاماره

و الشعر طباله الاماره

۱۱

احذر فامیرنا مغیر

کل سحر لدیه غاره

۱۲

اترک هذا وصف فراقا

تنشق لهوله العباره

۱۳

بگریخت امام ای مؤذن

خاموش فرورو از مناره

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1329
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 868

نظرات