
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۳۸۱
۱
عشق بین با عاشقان آمیخته
روح بین با خاکدان آمیخته
۲
چند بینی این و آن و نیک و بد
بنگر آخر این و آن آمیخته
۳
چند گویی بینشان و بانشان
بینشان بین با نشان آمیخته
۴
چند گویی این جهان و آن جهان
آن جهان بین وین جهان آمیخته
۵
دل چو شاه آمد زبان چون ترجمان
شاه بین با ترجمان آمیخته
۶
اندرآمیزید زیرا بهر ماست
این زمین با آسمان آمیخته
۷
آب و آتش بین و خاک و باد را
دشمنان چون دوستان آمیخته
۸
گرگ و میش و شیر و آهو چار ضد
از نهیب قهرمان آمیخته
۹
آن چنان شاهی نگر کز لطف او
خار و گل در گلستان آمیخته
۱۰
آن چنان ابری نگر کز فیض او
آب چندین ناودان آمیخته
۱۱
اتحاد اندر اثر بین و بدان
نوبهار و مهرگان آمیخته
۱۲
گرچه کژبازند و ضدانند لیک
همچو تیرند و کمان آمیخته
۱۳
قند خا خاموش باش و حیف دان
قند و پند اندر دهان آمیخته
۱۴
شمس تبریزی همیروید ز دل
کس نباشد آن چنان آمیخته
تصاویر و صوت


نظرات
نادر..
امین
حامد
بابک بامداد مهر
افشین محمدی