مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۳۹۰

۱

آن آتشی که داری در عشق صاف و ساده

فردا از او ببینی صد حور رو گشاده

۲

بنگر به شهوت خود ساده‌ست و صاف بی‌رنگ

یک عالمی صنم بین از ساده ای بزاده

۳

زنبور شهد جانت هر چند ناپدید است

شش خانه‌های او بین از شهد پر نهاده

۴

اندازه تن تو خود سه گز است و کمتر

در خان خود تو بنگر از نه فلک زیاده

۵

تا چند کاسه لیسی این کوزه بر زمین زن

برگیر کاه گل را از روی خنب باده

۶

سجاده آتشین کن تا سجده صاف گردد

آتش رخی برآید از زیر این سجاده

۷

آید سوارگشته بر عشق شمس تبریز

اندر رکاب آن شه خورشید و مه پیاده

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1347
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 879

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۷/۰۲/۱۸ - ۲۰:۰۶:۳۸
غزل راز بزرگنو شدن و افزایش و از جنس جان شدن به یک نوع مستی نیازمند است که از جنس صداقت است و سادگیحتی سخن دیگران را گفتن نیز از صداقت به دور است و کاسه لیسی‌ است زنبور شهد و شیرینی‌ جان همواره از گل‌های تازه می‌‌تواند کندو را پر از عسل کند امروزه علم پی‌ برده است که ذرات و عناصر روی زمین محصول همه رویداد‌های کیهانی از ابتدا تا کنون است، و جسم ما نیز محصول نهایی آن و همه چیز در هستی‌ است، و این یگانگی و یک پارچگی در هستی‌ است که کار می‌‌کند و ارتباط با آن یگانگی مانند کار کردن با آتش است که با همه چیز می‌‌آمیزد و همه را از جنس خود می‌‌سازد، امیختن با جلال دین امیختن با شمس است و این آمیزش از توانائی سرشاری برخوردار است و این عشق جلال دینی است که دست آورد‌های روز افزونی در پی‌ خواهد داشت و هر روز شمس را زنده تر از دیروز به میدان می‌‌آورد به کوری چشم همه دشمنان او
user_image
نادر..
۱۳۹۷/۱۰/۰۶ - ۱۰:۲۹:۴۳
سجاده آتشین کن..
user_image
بابک بامداد مهر
۱۳۹۸/۰۸/۱۵ - ۰۳:۴۰:۴۰
درجان خودتوبنگر ازنه فلک زیاده