مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۳۹۹

۱

ای از تو من برسته ای هم توام بخورده

هم در تو می‌گدازم چون از توام فسرده

۲

گه در کفم فشاری گه زیر پا به هر غم

زیرا که می‌نگردد انگور نافشرده

۳

چون نور آفتابی بر خاک ما فکندی

و آن گاه اندک اندک باز آن طرف ببرده

۴

از روزن تن خود چون نور بازگردیم

در قرص آفتابی پاک از گناه و خرده

۵

آن کس که قرص بیند گوید که گشت زنده

و آن کو به روزن آید گوید فلان بمرده

۶

در جام رنج و شادی پوشیده اصل ما را

در مغز اصل صافیم باقی بمانده درده

۷

ای اصل اصل دل‌ها ای شمس حق تبریز

ای صد جگر کبابت تا چیست قدر گرده

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1352
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 882

نظرات

user_image
بامداد
۱۳۹۵/۰۷/۱۰ - ۲۳:۴۱:۰۹
بیت سوم در بعضی نسخه ها: چون آفتاب، نوری بر خاک ما فکندی