
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۴۰۶
۱
ایا دلی چو صبا ذوق صبحها دیده
ز دیده مست شدی یا ز ذوق نادیده
۲
گهی به بحر تحیر گهی به دامن کوه
کمر ببسته و در کوه کهربا دیده
۳
ورای دیده و دل صد دریچه بگشاده
برون ز چرخ و زمین رفته صد سما دیده
۴
چو جوششی و بخاری فتاد در دریا
ز لذت نظرش رست در قفا دیده
۵
چو موج موج درآمیخت چشم با دریا
عجب عجب که همه بحر گشت یا دیده
۶
به پیش دیده دو عالم چو دانه پیش خروس
چنین بود نظر پاک کبریادیده
۷
نه طالب است و نه مطلوب آن که در توحید
صفات طالب و مطلوب را جدا دیده
۸
اله را که شناسد؟ کسی که رست ز لا
ز لا که رست بگو: عاشق بلادیده
۹
رموز لیس و فی جبتی بدانسته
هزار بار من این جبه را قبا دیده
۱۰
دهان گشاد ضمیر و صلاح دین را گفت
تویی حیات من ای دیدهٔ خدادیده
تصاویر و صوت


نظرات
همایون
محسن جهان