مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۴۰۸

۱

چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه

ز ذره ذره شنو لا اله الا الله

۲

چه جای ذره که چون آفتاب جان آمد

ز آفتاب ربودند خود قبا و کلاه

۳

ز آب و گل چو برآمد مه دل آدم وار

صد آفتاب چو یوسف فروشود در چاه

۴

سری ز خاک برآور که کم ز مور نه‌ای

خبر ببر بر موران ز دشت و خرمنگاه

۵

از آن به دانه پوسیده مور قانع شد

که او ز سنبل سرسبز ما نبود آگاه

۶

بگو به مور بهار است و دست و پا داری

چرا ز گور نسازی به سوی صحرا راه

۷

چه جای مور سلیمان درید جامه شوق

مرا مگیر خدا زین مثال‌های تباه

۸

ولی به قد خریدار می‌برند قبا

اگر چه جامه دراز است هست قد کوتاه

۹

بیار قد درازی که تا فروبریم

قبا که پیش درازیش بسکلد زه ماه

۱۰

خموش کردم از این پس که از خموشی من

جدا شود حق و باطل چنانک دانه ز کاه

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1357
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 885

نظرات

user_image
یداله.بناکار
۱۳۹۷/۱۰/۲۴ - ۰۵:۵۹:۲۲
بسکلد به چه معنی هست .بگسلد مشخص است
user_image
محسن حسینی پور
۱۴۰۲/۰۲/۱۲ - ۰۹:۴۲:۳۶
با سلام بسکلد همان شکل قدیمی بگسلد می باشد که در زمان های قدیم به صورت بسکلد از ریشه سکلیدن رواج داشته است که به مرور زمان جای حرف "س" و "ک" با هم عوض شده است و در تغییری دیگر، به خاطر تکامل زبانی و دشواری تلفظ کاف وسین با هم به صورت بگسلد در آمده است.لازم به ذکر است کلمه بسکلد در آثار منظوم و منثور حضرت مولانا به دفعات به کار رفته است و در سایت وزین گنجور قابل مشاهده است.