مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۴۱۹

۱

خوش بود فرش تن نور دیده

خوش بود مرغ جان بپریده

۲

جان نادیده خسیس شده

جان دیده رسیده در دیده

۳

جان زرین و جان سنگین را

چون کلوخ از برنج بگزیده

۴

سر کاغذ گشاده دست اجل

نقد در کاغذ است پیچیده

۵

خمره پرعسل سرش بسته

پشت و پهلوش را تو لیسیده

۶

خمره را بر زمین زن و بشکن

دیده نبود چنانک بشنیده

۷

شمس تبریز بشکند خم را

که ز نامش فلک بلرزیده

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1363
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 888

نظرات