
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۴۲۲
۱
رخ نفسی بر رخ این مست نه
جنگ و جفا را نفسی پست نه
۲
سیم اگر نیست به دست آورم
باده چون زر تو بر این دست نه
۳
ای تو گشاده در هفت آسمان
دست کرم بر دل پابست نه
۴
پیشکشم نیست به جز نیستی
نیستیم را تو لقب هست نه
۵
هم شکننده تو هم اشکسته بند
مرهم جان بر سر اشکست نه
۶
مهر بر آن شکر و پسته منه
مهر بر این چاکر پیوست نه
۷
گفته امت ای دل پنجاه بار
صید مکن پای در این شست نه
تصاویر و صوت


نظرات
Mori
حسین ف
مهناز ، س
گمنام-۱