مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۴۳۴

۱

از دار ملک لم یزل ای شاه سلطان آمدی

بر قلب ماهان برزدی سنجق ز شاهان بستدی

۲

ماه آمدی از لامکان ای اصل کارستان جان

صد آفتاب و چرخ را چون ذره‌ها برهم زدی

۳

یک مشعله افروختی تا روز و شب را سوختی

عذری به جرم آموختی نیکی خجل شد از بدی

۴

از رشک پنهان ای پری در جان درآ تا دل بری

ای زهره صد مشتری ای سر لطف ایزدی

۵

بخرام بخرام ای صنم زیرا توی کاندر حرم

هم حسرت هر عابدی هم قبله هر معبدی

۶

نقشی است بی‌مثل آن رخش پرنور پاک خالقش

زلفی است مشکین طره‌اش یا طیلسان احمدی

۷

چون شمس تبریزی رود چون سایه جان در پی رود

در دیده خاکش توتیا یا کحل نور سرمدی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1372
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 893

نظرات