مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۴۴۹

۱

من پیش از این می‌خواستم گفتار خود را مشتری

و اکنون همی‌خواهم ز تو کز گفت خویشم واخری

۲

بت‌ها تراشیدم بسی بهر فریب هر کسی

مست خلیلم من کنون سیر آمدم از آزری

۳

آمد بتی بی‌رنگ و بو دستم معطل شد بدو

استاد دیگر را بجو بهر دکان بتگری

۴

دکان ز خود پرداختم انگازها انداختم

قدر جنون بشناختم ز اندیشه‌ها گشتم بری

۵

گر صورتی آید به دل گویم برون رو ای مضل

ترکیب او ویران کنم گر او نماید لمتری

۶

کی درخور لیلی بود آن کس کز او مجنون شود

پای علم آن کس بود کو راست جانی آن سری

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1383
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 900

نظرات