
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۴۶
۱
صد دهل میزنند در دل ما
بانگ آن بشنویم ما فردا
۲
پنبه در گوش و موی در چشمست
غم فردا و وسوسه سودا
۳
آتش عشق زن در این پنبه
همچو حلاج و همچو اهل صفا
۴
آتش و پنبه را چه میداری
این دو ضدند و ضد نکرد بقا
۵
چون ملاقات عشق نزدیکست
خوش لقا شو برای روز لقا
۶
مرگ ما شادی و ملاقاتست
گر تو را ماتمست رو زین جا
۷
چونک زندان ماست این دنیا
عیش باشد خراب زندانها
۸
آنک زندان او چنین خوش بود
چون بود مجلس جهان آرا
۹
تو وفا را مجو در این زندان
که در این جا وفا نکرد وفا
تصاویر و صوت


نظرات
پ زوم
گل مولا