مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۴۷۱

۱

سوخت یکی جهان به غم آتش غم پدید نی

صورت این طلسم را هیچ کسی بدید نی

۲

می‌کشدم به هر طرف قوت کهربای او

ای عجبا بدید کس آنک مرا کشید نی

۳

هست سماع چنگ نی هست شراب رنگ نی

صد قدح است بر قدح آنک قدح چشید نی

۴

عشق قرابه باز و من در کف او چو شیشه‌ای

شیشه شکست زیر پا پای کسی خلید نی

۵

در قدم روندگان شیخ و مرید بی‌عدد

در نفس یگانگی شیخ نه و مرید نی

۶

آنک میان مردمان شهره شد و حدیث شد

سایه بایزید بد مایه بایزید نی

۷

مژده دهید عاشقان عید وصال می رسد

ز آنک ندید هیچ کس خود رمضان و عید نی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1398
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 908

نظرات

user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۷/۰۱/۲۶ - ۰۲:۲۳:۱۸
سوخت یکی جهان به غم ، آتش غم پدید؟ نیصورت این طلسم را ، هیچ کسی بدید؟ نیمی کشدم به هر طرف ، قدرت کهربای ویای عجبا بدید کس ، آنک مرا کشید ؟ نیدر دو بیت آعازین معانی بدرستی قابل دریافت میباشد مضافا اینکه استاد معنا همه چیز را در این جهان معنا میداند و جهان معنا البته که قابل رویت نیست و پس از آن دلایل فلسفی آنرا بیان میکند ؛هست سماع چنگ ؟ نی ، هست شراب رنگ ؟ نیصد قدح است بر قدح ، آنک چشید قدح ؟ نیآیا میشه گفت سماع همون چنگیه که نواخته میشود و شخص را به رقص میآورد ؟ مسلماً نه چرا که اون احساس پس از شنیدن موسیقی ست که انسان را بوجد می آورد و موجب سماع میگردد و آیا میشه شراب را بر اساس رنگ توصیف کرد ؟ قطعاً شراب را بایستی نوشید تا توانست در مورد اثر و معنای اون قضاوت کرد و صرفا با نگاه به ظاهر و رنگ شراب قادر به درک شراب نخواهیم بود و اگر صدها قدح شراب بر روی هم قرار داشته باشه کسی قدح خالی از شراب را نخواهد چشید که باز اشاره میکند که انسان بایستی بدنبال معنا و محتوی باشد و نه ظرف خالی .عشق قرابه باز و من در کف او چو شیشه ای شیشه شکست زیر پا پای کسی خلیده ؟ نیخداوند ظرف های شراب را در دست دارد و من ذهنی من بواسطه شرابی که حضرت دوست به من داد نابود شد و شکست ولی آیا شیشه های شکسته من من در پای روندگان که به راه و باور خود میروند فرو رفت که آنها را از رفتن به باطل باز دارد ؟ و از این تجربه خوب من بیاموزند و خودشون را اصلاح کنند ؟ و
پاسخ اینه که نه در قدم روندگان شیخ و مرید بی عدد در نفس یگانگی شیخ و مرید نه و عدم توجه و توقف این روندگان به این دلیله که در راهی که اونها میروند هم شیخ و هم مریدان این راه باطل فراوانند اما در بحث یگانگی یا همون لا اله الا الله که هیچ اله و جذابیتی برای انسان نیست بجز او ، نه شیخ و راهنمایی وجود داره و نه هوادارانی که واقعا به این یگانگی باور قلبی داشته باشند. آنکه میان مردمان شهره شد و حدیث شد سایه بایزید شد مایه بایزید نه و این را دقیقا نمی توان گفت منظور مولانا شخص خاصی بوده و یا هر کسی می توانسته است که باشد همانگونه که در مورد شخص مولانا پیش از ملاقاتش با شمس نیز صدق میکند و آن شیخ مورد نظر مولانا سایه و ظاهری از بایزید که مردی وارسته و عارف بوده است میتوانسته داشته باشد با مریدانی در اطرافش ولی قطعاً بایزید کجا و صورتی از بایزید کجا ؟ مژده دهید عاشقان عید وصال میرسد زانک ندید هیچ کس خود رمضان و عید نی و ای عاشقان وصل به جانان که همان اصل خدایی و رسیدن به فضای یکتایی میباشد مژه به شما که عید وصال شما خواهد رسید اگر که شما تنها این رمضان و عید ظاهر را نبینید و این بصیرت را داشته باشید که طلب معنا کنید و رنگ شراب و قدح خالی برای شما اهمیتی نداشته باشد .موفق و در پناه دوست باشید