
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۴۸۱
۱
با همگان فضولکی چون که به ما ملولکی
رو که بدین عاشقی سخت عظیم گولکی
۲
ای تو فضول در هوا ای تو ملول در خدا
چون تو از آن قان نهای رو که یکی مغولکی
۳
مستک خویش گشتهای گه ترشک گهی خوشک
نازک و کبرکت که چه در هنرک نغولکی
۴
گر تو کتاب خانهای طالب باغ جان نهای
گرچه اصیلکی ولی خواجه تو بیاصولکی
۵
رو تو به کیمیای جان مس وجود خرج کن
تا نشوی از او چو زر در غم نیم پولکی
۶
گفتم با ضمیر خود چند خیال جسمیان
یا تو ز هر فسردهای سوی دلم رسولکی
۷
نور خدایگان جان در تبریز شمس دین
کرد طریق سالکان ایمن اگر تو غولکی
تصاویر و صوت


نظرات